آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

پاییز سال بعد بر می گردم

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۱ ب.ظ

من و تابستان هیچ وقت دلمان بهم راه نداشت ، من از تابستان متنفر بودم و دقیقا از اردی بهشت زانوی غم بغل می گرفتم و شمارش معکوس می کردم که اینقدر تا تابستان مانده و کلی  ال وبل های دیگر ،  و از آن طرف تابستان انگار که بخواهد انتقام تمام آن بدو بیراه ها را از من بگیرد و انگار که یکجا چمبره زده باشد  و منتظر ۳۱ خرداد باشد  تا دقیقا راس ساعت ۰۰:۰۰ از نمی دانم کجا یکهو و ناغافل سر من هوار شود و داد بزند داااااااااالی و همان طور که نیشخند می زند و الف دالی ش را می کشد ، یکی یکی یک اتفاق بد از توی آستینش در می آورد که مثلا انتقام همه ی آن حس های بد را از من بگیرد ! البته تابستان امسال کمی مهربانتر بود انگار من و تابستان دیگر خیلی پیر شدیم برای این کینه توزی ها . من کمتر غر می زنم و تابستان کمتر از توی آستینش غم در می آورد که برایم رو کند .

ولی چیزی که هست ، این است که در همه ی این هزار و یک شب  فاصله ی من از تو در تابستان ، فاصله هزار سال نوری می شود ، انگار تو رفته باشی که پاییز سال بعد برگردی !

  • گلی

نظرات (۲)

  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • تابستان جان لطفا زودتر برو.
    پاسخ:
    (:
    هر فصلی می تونه یه اغاز باشه ..
    اینستا ندارم مگرنه با جان و دل ادرس می دادم ...:)
    پاسخ:
    (: