آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

ایمان بیاوریم به کتاب های نوجوان (:

يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۲ ب.ظ

مامان معتقد است هر کدام از ما یک حجاب داریم که بین خودمان و بقیه دنیا کشیده شده، مثل توری که عروس ها روی سرشان می اندازند، با این فرق که این تور نامرئی است. با این حجاب های نامرئی با خوشحالی همه جا می رویم. دنیا با این حجاب ها مثل منظره ای مه آلود است و ما این طوری دوستش داریم.

ولی بعضی وقت ها حجاب های مان برای چند لحظه کنار می روند، انگار باد آن ها را از روی صورت هایمان بر می دارد و وقتی کنار می روند، دنیای واقعی را می بینیم، فقط برای چند لحظه، قبل از این که دوباره در جای شان مستقر شوند. زیبایی ها، ظلم، غم و عشق را می بینیم. ولی بیش تر به خاطر ندیدن این چیزها احساس خوشبختی می کنیم. بعضی ها یاد می گیرند حجاب هایشان را خودشان کنار بزنند، آن ها دیگر نیازی به باد ندارند.

مامان نمی گوید این حجاب واقعیت دارد، نمی گوید جادوست، آن را به باورهای مذهبی، حرف هایی مثل این که خدا دارد صاف به تو نگاه می کند، یا فرشته ای در کنارت نشسته و از این جور چیزها هم ارتباط نمی دهد. اصلا با این باورها کاری ندارد. این فقط روش حرف زدنش است برای این که بگوید، بیش تر وقت ها آدم ها سرشان را به چیزهای کوچک گرم می کنند و چیزهای بزرگ را نادیده می گیرند.


وقتی به من می رسی | ربکا استید | کیوان عبیدی آشتیانی | انتشارات افق


پ ن: همۀ کتاب های بزرگسالی که توی ایران چاپ میشه، و به چاپ n ام هم رسیده و کلی از خبرگزرای ها و تلویزیون و  رسانه براشون مانور میدهند و احتمالا شما هم خیلی دوستشون دارید رو توی ذهنتون بیارید، بعد با این چند جملۀ کتاب مقایسه اش کنید. مقایسه کردید؟ می بینید که چه کتابهایی توی این مملکت چاپ میشه ولی مظلوم  واقع شدند؟

  • گلی

نظرات (۱)

  • محمّدعلی عمرانی
  • آمنّا!
    پاسخ:
    (: