همان ساعتی که خنده را نوشتم این کامنت را نوشته بودم اما بس که خسته بودم نشد ارسال کنم:
خندهام من باب تمسخر و اینها نبود، بیشتر از درک موقعیت و گرفتاری و اینها بود؛ اما چند توصیه دارم امیدوارم جسارت نباشد:
در بحث قالب شعری و وزن عروضی باید عرض کنم که:
یک؛ تا در بحث شعری به ثبات نرسیدید شعر را در جمع یا در حضور دیگران نخوانید یا به نمایش نگذارید، چرا که عموما ممکن است باعث سرزنش و تمسخر اطرافیان و مخاطبان شود که باعث از بین رفتن و سردی ذوق شاعرانه میشود. اما اگر فرد آگاه و با ظرفیتی بود آدم میتواند برای راهنمایی گرفتن از او برایش بخواند و کمک بگیرید.
دو؛ خواندن حافظ در عین اینکه شورانگیز است، ثقیل هم است، یعنی برای لحظات نزول شعری شاعر، حافظ خواندن زبان شعری را به هم میزند. بهتر است از اشعار شاعران امروزی نظیر فاضل نظری و مهدی رحیمی، حامل عسگری، مهدی فرجی، سید حمید برقعی و عرفانپور و سیار و امثالهم استفاده کنید.
سه؛ در (این) غزل قافیهها باید متجانس و ردیف ها باید ثابت باشد؛ مثلا «خمارم هنوز» با «است عزیز» تجانس و هماهنگی ندارند و قافیه نیستند. و در نتیجه، فقدان ردیف کار ابیات را خراب کرده است. قافیه و ردیف کار شاعر را برای سرودن سهل میکند و آماده بودن این کلمات برای آنکه که برای شعرگویی در کوشش است، کمک شایانی میکند. صرفا جهت مثال برای تقریب ذهنی: در این بند «خمارم هنوز» با حروف «ندارم هنوز» قافیه و ردیف میتواند باشد، یا اگر ردیف شعر «عزیز» است: «مست و خمارم عزیز» با «چاره ندارم عزیز»
چهار: خمارم در مصرع دوم بیت دوم باعث ایجاد اخلال در وزن شعر شده است و گویا مصرع ها وزنشان یکی نیست. تنها مصرع روان همان «گیرم اندوه تو خواب است و نگاه تو خیال» است که البته همان هم بصورت منفرد مشکل مضمونی دارد و هم در ارتباط با مصرع بعدی (که پایینتر توضیح خواهم داد).
پنج؛ یکی از عوامل تسلط به اوزان عروضی، آشنایی زبانی با اوزان مختلف است که این اتفاق به مدد خواندن اشعار مختلف بدست می آید. یعنی اگر این قابلیت در زبانتان جاری شود، در آن صورت شما بصورت ذهنی با همان وزنها فکر خواهید کرد و کلمات و واجها در قالب همان اوزان بر زبان جاری خواهد شد. این نیازمند خواندن شعر و ورد لب شدن و تقطیع هجایی درونی سریع است و البته که کار چندان سختی نیست. این اتفاق شما را در خواندن شعرها هم روان می کند.
شش: خیلی وقتها که مشک وزنی پیش میآید یا شعر روان نیست، با پس و پیش کردن کلمات یا فعل در مصرع، وزن شعر درست می شود.
مثلا: «من اینهمه» را با «اینهمه من» عوض کنید آن بخش آهنگین میشود.
هفت: کلمات انداز، شورانگیز، عزیز، هنوز، عشق آمیز، رستاخیز و... با هم قافیه نیستند و هر کدام در دستههای متجانس زیر قرار میگیرد.
به عنوان نمونه در شعر کلاسیک، ردیفهایی مثل «است، و ای یار، میشد، نگارا، ای دوست، آهسته آهسته، دارد، میآید، هنوز و...» تکمیل کننده قافیه هستند.
اما در بحث مضمون:
شعر گفتن، شعر بافتن نیست که صرفا چند واژه و اصطلاح را کنار هم بگذاریم تا بشود مصرع و مصرع را بگذاریم کنار مصرع دیگر تا بشود بیت و با کنار هم چیدن چند بیت تلقی یک غزل را از آن داشته باشیم. مضمون شعری متشکل از حرف دل و مطالبه و دغدغه ها و دردهای شاعر است. یعنی آدم برای شعر گفتن باید حرف داشته باشد، و الا زور می زند تا یک چیزی سر هم کند. آدم وقتی حرف دارد، لحظاتی که دل زلال می شود و این سیم به بالا وصل می شود، شعر به یکباره بر قلم ذهن شاعر نازل می شود.
فکر کنم خیلی نوشتم، خسته کننده شد. و حوصله تان سر رفت. ببخشید
حال این چیزی که می خواهم بنویسم را شعر تلقی نمیکنم , و صرفا یک بافته آنی و بداهه است برای جا افتادن مطلب در رابطه با قافیه و ردیف و مضمون. که اگر بخواهم بر اساس این وزن و زبان بنویسم اینگونه مینویسم(بر اسال قافیه و ردیف ـال است عزیز):
قامت عشق اگر مثل هلال است عزیز
شمع این عمر دگر رو به زوال است عزیز
آنکه عمری به طواف تو دمادم چرخید
همچو پروانه ی شب سوختهبال است عزیز
یار مجنون تو، آنکس که ز تو دم می زد
بعد تو صاحب لکنت شد و لال است عزیز
روز و شب میوه تلخی شده در تقدیرم
زندگی بی نفس گرم تو کال است عزیز
با خزان رفت همان مهر که مدهوشم کرد
جای تو یک سبد از سیب سوال است عزیز
نیست دستی که رجی باز ببافد از عشق
چه شد آن بافتهات، قحطی شال است عزیز
رفت پاییز و دلم غرق زمستان شده است
کو بهار تو گلم، آخر سال است عزیز
آن همه قهوه گرفتیم، دریغ از تعبیر
فال خوشبختی من بی تو خیال است عزیز
10 شهریور 95
پاسخ:
ممنون از این کامنت کامل و جامع(: البته من وقتی داشتم جواب کامنت قبلی رو براتون می نوشتم بیشتر از روی شوخی اینها جواب دادم یعنی شاید آیکونی که استفاده کردم یه کوچولو غنگین و اینها بود ولی در واقع بیشتر جنبه طنز داشت.
نه اتفاقا نه تنها حوصله ام سر نرفت بلکه خیلی هم استفاده کردم(:
خیلی خوب بود شعرتون، اگر رونماییش نکرده بودید می تونستم روز دوشنبه به عنوان شعر خودم جا بزنم :D