آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

منو میگه ها

چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۳۴ ب.ظ

در قفسۀ کتاب های قصه

کتاب های صورتی هست

با قصه هایی درباره شاهزاده خانم ها

و دخترهایی که آرزو دارند شاهزاده خانم باشند

و کتاب های سیاه

دربارۀ پسرهای بد

و پسرهای شجاع.

پس... کجاست کتابی

دربارۀ دختری

که شعرهایش قافیه ندارند

و مادرجونش مثل شمع دارد آب میشود؟



مادرجون! چرا اسمم یادت رفته؟!  | سالی مورفی | نشر چشمه | پروین علی پور

  • گلی

نظرات (۲)

چی میگن که قصه های جدید دیگه تموم شدن و همه چی به تکرار میفته؟
هزار عالم کشف نشده مونده توی دنیای آدما..

پاسخ:
به قول  یکی از دوستان  ما هنوز قصه هامون رو ننوشتیم(: 
سلام
میشه لطف کنین اگه خواستین قصه هاتونو  بنویسین طوری بنویسید که اگه خوشمون نیومد لااقل متنفر هم نباشیم؟:)
من آخر نفهمیدم باید چجوری بخونم اینارو، وقتی میره خط بعد چیکار باید کرد، مکث اگه کنم خیلی زشت و مسخره میشه؛ مکث اگه نکنم هم خیلی زشت و مسخره میشه. :)) بعد چرا "سه نقطه" توش فقط یدونه بود؟
پاسخ:
سلام(:

((: بابا با قصه هام مهربون باشید . مطمئنم دوسشون دارید، بذارید چاپ بشن بعد خودتون می بینید(:

کاش می گفتید کدوم پست ها رو دوست نداشتید و کدوم رو دوست داشتید؟ 
مطمئن باشید من کتاب شعر چاپ نمی کنم((: 

منم سالی پر از پول و سلامتی رو براتون آرزو دارم(: