آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

هوووف

جمعه, ۳ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۴۱ ق.ظ

گیلبرت بالاخره به حرف آمد و پرسید: «پای کس دیگری در میان است؟»

آنی فوری گفت: «نه... نه...، من هیچ‌کس را به این منظور دوست ندارم. در تمام دنیا تو را بیشتر از همه دوست دارم، گیلبرت! پس باید... باید به همین دوستی‌مان ادامه بدهیم، گیلبرت!»

گیلبرت خندهٔ تلخی کرد.

دوستی!  تا چند سال دوست، آنی! من زندگی با تو را می‌خواهم... و تو به من می‌گویی هرگز به آرزویم نمی‌رسم.

آنی فقط توانست بگوید: «متأسفم. مرا ببخش، گیلبرت!»


:::آن شرلی | ال. ام. مونتگمری | سارا قدیانی | انتشارات قدیانی | جلد سوم

  • گلی

نظرات (۱)

  • میرزا محمّد مُهاجِر
  • خیلی قشنگ بود این رمانش. هر چند آخرین جلدش رو توی تالار جوانان کتابخونه ی مرکزی آستان قدس گیر نیاوردم برای خوندن...
    پاسخ:
    آره خیلی قشنگه خیلی...