آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

این دل‌مشغولی‌های مجازی.

شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۴۴ ب.ظ

:::صفر 

دارم میرم شیراز. شیراز قشنگ و دوست‌داشتنی و پر از شور و شر خودم.


:::یک

موقع گرفتن کارت پرواز، پسره بر می‌گرده بهم می‌گه: می‌بینی خانم، حتی صف‌هامون هم مثل خودمون خسته‌اند. همهٔ گیت‌هایی که با ما بودند، کارشون تموم شده ولی ما هنوز توی صفیم. کلی از حرفش خنده‌ام می‌گیره و یه کوچولو به شوخی و خنده می‌گذره. برمی‌گردم پشت سرم رو نگاه می‌کنم همون آقایی که کلی کمکم کرده بهم لبخند می‌زنه. 

آدم‌هایی هیچ شهری رو اینقدر نمی‌تونم دوست داشته باشم.


:::دو 

نشستم توی سالن انتظار و آتش بدون دود می‌خونم. عجب رعد و برقی و بارونی گرفته. 

آقای کناریم داره با تلفن حرف می‌زنه و می‌گه: ببین از شانس من چه قیامتی شده آسمون.


:::سه

دارم با خودم فکر می‌کنم، اگر این آخرین پروازم باشه چی؟ 


:::چهار 

یاد این شعر حمید مصدق افتادم:


گاه می‌اندیشم

خبر مرگِ مرا با تو چه کس می‌گوید؟

آن زمان که خبر مرگ مرا

از کسی می‌شنوی، روی تو را

کاشکی می‌دیدم...

شانه بالازدنت را

بی قید

و تکان دادن دستت که

مهم نیست زیاد

و تکان دادن سر را که

عجیب!‌ عاقبت مُرد؟


افسوس

کاشکی می‌دیدم.

 


:::پنج

تا حالا فکر کردین اگر یه روز بی‌هوا مردیم، چه بلایی سر اکانت‌های مجازیمون میاد؟ 

  • گلی

نظرات (۷)

به سلامت رسیدین؟ :)

جدی چه بلایی سرشون میاد... :در فکر فرو رفتن
پاسخ:
سلام (:

آره با یه ساعت تأخیر در پرواز رسیدیم بالاخره (:

قدیما ملت نگران مال و اموالشون بعد مرگ بودند ما از سر نداری به‌فکر اکانت‌هامون هستیم (:
هیچی.
شاید چند نفر پیام بدن که کجایی چرا غیبت زد. ولی کامنت‌ها تایید نمیشه و در ظاهر وبلاگ آب از آب تکون نمیخوره‌
تو اینستا ممکنه چندتا دوست برام استکری بذارن و تگم کنن که بقیه میفهمن مردم. به همین سادگی...
با مردن ما آب از آب تکون نمیخوره. همه بالاخره میمیریم.
پاسخ:
دقیقاً.

زودتر از اون چیزی که فکرش رو می‌کنیم فراموش می‌شیم. یکجوری فراموش می‌شیم که انگار اصلاً نبودیم.
  • میرزا محمّد مُهاجِر
  • سلام. پرفروش ترین کتابِ غرفه در روز اول. خیلی مبارک باشه. شیرینی ش رو برامون پست میکنین آیا؟!!
    پاسخ:
    سلام. 
    اول اینکه شما چرا نیومدید نمایشگاه؟
    دوم اینکه چقدر من شیرینی بدم، خب یه بارم شما به ما شیرینی بدید والا!
    (:
    سلام   بیهقی خوانی به کجا رسید؟
    پاسخ:
    سلام(:

    فعلاً کنسلش کردیم تا بعد. همین روزها دوباره شروعش می‌کنیم.

    شما به کجا رسیدید؟
    لابد بعد از یه‌ مدت ملت فراموششون می‌کنن
    پاسخ:
    زودتر از تصورمون هم فراموشش می‌کنند.


    شیراز رو عشق است واقعا... من تجربه ی خیلی خوبی از زندگی تو این شهر دارم

    سلام ما را به حضرت احمد بن موسی ع برسانید لطفا
    پاسخ:
    چشم حتماً.

    ان‌شالله در اولین فرصت رفتم، سلامتون رو به بهشون می‌رسونم.


    رمزاتون رو بدین به یکی که براتون حکم شاخدار رو داره.
    لااقل من این کار رو کردم. که اخر سر پست اخر رو بذاره برام. از قصه های ناتمام و جمله های ناتمام خوشم نمیاد. یکی باید باشه که یه نقطه بذاره اون اخر اخر.
    پاسخ:
    آخ گفتی. 
    همین کار رو می‌کنم.