آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

نخواستند که شجاع باشیم...

يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۱۴ ب.ظ

:::یک

می‌دونید بدی ما آدم‌های جهان سوم چیه؟

اینکه ما رو با قضاوقدر بار آوردند. مگه سر حملۀ مغول به ایران اهل تصوف اینقدر از قضا وقدر توی گوش مردم نخوندند که در برابر مغول‌ها پاهاشون سست شد و نتونستند از خودشون دفاع کنند.


مگه توی استعمار انگلیس، انگلیسی‌ها ما رو با قضاوقدر خر نکردند و کارهای خودشون رو پیش نبردند؟


کاش اینقدر ما رو درگیر قضا وقدر نمی‌کردند. کاش بهمون یاد می‌دادند، که آینده رو خودتون می‌سازید نه سرنوشت.

کاش ما رو شجاع بار می‌آوردند نه یه آدم ترسو که از فکر کردن به آینده واهمه داره.


:::دو

فرمود هرچه خواستی به تو داده شد، موسی. البته یک بار دیگر هم بر تو منت گذاشتیم. (طاها، ۳۶و ۳۷)

همین‌طور با حال ناخوش قرآن باز کردم آیۀ بالا اومد. 



پ ن: جواب تمرین‌های پست قبلی رو شب می‌ذارم توی خود همون مطلب. دوست داشتید چکش کنید.


  • گلی

نظرات (۷)

سلام
فقط قضا و قدر هم نیست. از هر گوشهء دین می تونن همین استفاده رو بکنن برای فلج کردن آدم. شکایت از که کنم؟ :((

پاسخ:
سلام و نور.

آره واقعاً.

شکایت از خودمون به خودمون ببریم که اسیر این چیزها شدیم بدون اینکه فکر کنیم.
مثلاً کنار همین قضاوقدر آیه داریم که من سرنوشت قومی رو تغییر نمی‌دهم مگه به دست خودشون. چرا من هیچ‌وقت این آیه رو آویزۀ گوشم نکردم و اون قضاوقدر رو مثل بختک انداختم روی زندگیم. یه جاهایش هم خودمون مقصریم، نیستیم؟
سرحمله مغول این اهل تصوف نبودن که باعث نابودی کشور شدن. جریانی که پیش اومده بود از خیلی قبل ناشی می‌شد. جریانی که باعث شد اهل علم و اندیشه ما به جای پیش رفتن در زمینه‌های علمی دنبال کنج خلوتی بگردن. چرا؟ چون حکام زمانه برای علم و اندیشه ارزشی قائل نبودن. اینقدر اهل علم رو اذیت و آزار کرده بودن و هر حرفی که زده بودن نتیجه‌ش کشته شدن بود که ترجیح دادن این دو روزۀ دنیا رو کنجی بخزن و بگذرونن. و خب وقتی از درون پوسیده باشی باکمترین فشار بیرونی‌ای در هم می‌شکنی. اتفاقی که با حملۀ مغول‌ها افتاد.
پاسخ:
حالا شاید اینم باشه ولی چیزی که الان توی ذهنمه همین درگیر کردن مردم با قضاوقدر بود. 
می‌گفتند اگر خدا بخواد شما شکست نمی‌خورید بعد خودشون رو هفت سوراخ قایم می‌کردند. 

حداقل ذهن من خیلی درگیر قضاوقدر بود تا چندماه پیش. 
قضا و قدر را نمی دونم 
ولی مطمنم اینده را نمی تونیم کامل خودمون بسازیم ...دست ما نیست خیلی چیزا 
پاسخ:
ولی من میگم همش دست آدم خودشه. 
نمی‌دونم شاید حرف تو هم درست باشه، چون هرکس از زوایهٔ دید خودش به ماجرا نگاه می‌کنه.
امام علی یه روز با صحابه نشسته بودند زیر سایه یه دیوار، امام چشمش می خوره به ترک روی دیوار و متوجه سستی اون میشن، بی درنگ بلند میشن با صحابه میرن یه گوشه دیگه می شینند. صحابه می پرسند آقا چی شد؟ چرا بلند شدیم باز نشستیم؟ امام میگن از قضای الهی به قدر الهی پناه بردیم.

حالا یعنی چی؟ یعنی اینکه هر عقل سالمی می دونه یه دیوار معیوب با کمترین فشار می ریزه،این قضای الهیه (حکم) حالا اگر ایشون زیر همون دیوار می نشستند و دیوار می ریخت، باز میگفتند قضا این بود که بریزه رومون و من راضی ام به قضای الهی؟؟؟ نه!
در همون حال ایشون با تشخیص مصالح و اسباب به قدر الهی پناه بردند و جاشونو عوض کردند. قدر الهی یعنی حکمی که به محض جمع شدن علل تامه پدید میاد و موجود میشه... کلا قضایاش با موضوع علت و معلول بیشترین ارتباط رو داره.
همه آدما می دونن این قضای الهیه که بشر می میره، ولی اینکه کسی عزیزش دچار این قضا بشه و بمیره، اون شخص قدَرشو خودش میتونه رقم بزنه؛ مختاره قرص و محکم بایسته و زندگیشو ادامه بده و هم می تونه وا بده و خودشو یه آدم مصیبت زده ببینه و کلا آینده اش رو باخت بده.
اینطوریه که آدما نمی تونن قضا رو تغییر بدن ولی قدر رو می تونن خودشون به بهترین نحو رقم بزنند.

ببخشید طولانی شد :) 
پاسخ:
(:
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • آخه بعضی چیزا رو اون قدر سطحی و بد بهمون آموزش میدن که به درستی از معناشون خبر نداریم.
    مثلا همین قضا و قدر.
    کلا هیچ کجا نداریم دست بذار روی دست.
    پاسخ:
    (:
    شاید همین با قضا و قدر بزرگ شدن باعث شد که اشتباهاتمون رو نبینیم و بگیم خدا خواسته!
    خدا هیچوقت بد نخواسته
    ما بلد نبود خوب بریم مسیر رو...


    پاسخ:
    دقیقاً. 
    ما بلد نبودین خوب بریم مسیر رو.
    تجربه نشون داده از تو خود رفتن چیزی در نمیاد، اگر قراره چیزی در بیاد از تو خود در اومدنه ..
    پاسخ:
    این دومین جملهٔ طلایی از شماست که باید آویزهٔ گوشم کنم(:


    +میشه ازتون خواهش کنم، شب‌های قدر برام دعا کنید؟