آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

چرا، چطور و چگونه؟

چهارشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۰۲ ب.ظ

:::یک

زنان اساساً قصه‌گواند. بچه که بودیم این مامان‌ها یا بی‌بی‌ها بودند که برامون شب‌ها قصه می‌گفتند. بعد وسط اون قصه‌ها درس زندگی بهمون یاد می‌دادند. درس خوب‌بودن، وفاداربودن، مهربان بودن و کلی چیزهای ریزودرشتی که خیال می‌کردند وقتی بزرگ شدیم به کارمون میاد.



:::دو

توی ماه رمضون عمه‌ام سرخود منو  توی یه گروه مذهبی اضافه کرد که قرارشون این بود که هرروز به مدت چهل روز حدیث‌ کساء یا زیارت عاشورا بخونند. خب وقتی دیدم به گروه اضافه شدم بی‌خیالش شدم و گفتم منم حدیث کساء رو می‌خونم.

بعد از بیست روز توی گروه دوتا سؤال کردم، اول اینکه پنج تن آل عبا رو به ترتیب بگید و دوم اینکه به نظرتون چرا ما حدیث کساء می‌خونیم درحالیکه حدیث کساء مثل خیلی از دعاهای دیگه نیست. مثلاُ مثل دعای کمیل نیست که بخواد از خدا چیزی رو طلب کنه، مثل دعای توسل نیست و مثل خیلی از دعاها و زیارت‌ها نیست و اساساً داره یه اتفاق رو تعریف می‌کنه و در واقع یه قصه است. چرا این قصه اینهمه توصیه شده به خوندنش؟ چرا می‌گن حضرت زهرا خیلی توصیه کردند این حدیث رو بخونید و به بچه‌هاتون حتماً یادش بدید.

واکنش‌ها خیلی جالب بود.

یکی همون اول گفت: آخه فلان فلان شدۀ بی‌بصیرت، بی‌دین عقده‌ای چرا حرف مفت می‌زنی من از همون روز اول که این حدیث رو خوندم  حاجت گرفتم، اگر تو نمی‌دونی چرا حدیث کساء می‌خونی و حاجتت رو نگرفتی مشکل از گیرنده‌هات است.

یکی هم گفت: هر آدم که یه کوچولو سواد داشته باشه می‌دونه چرا حدیث کساء می‌خونه، تو هم که نمی‌دونی مشکل خودته.

و کلی از این واکنش‌ها. از پنج تن آل عبا چیزی نگم که یکی جواب داد: ۱:حضرت محمد، ۲:امام علی، ۳: امام حسن ۴: امام حسین ۵: حضرت زهرا ۶: حضرت زینب.

فقط سؤال این بود که یعنی حتی شمارش هم بلد نبود این بنده خدا، اینکه شد شش تا. بعد در جواب گفتند حاج آقای محلشون گفتند توی این دوره حضرت زهرا، حضرت زینب رو هم باردار بودند پس حضرت زینب هم جزو آل عبا هستند.

نیازی نیست که بگم، حتی یک نفر درست نگفت این پنج تن رو.


و جالب‌تر اینکه این گروه همه آدم‌هایی بودند که در خانوادۀ مذهبی بزرگ شدند و ایضاً اینکه بافراد اسوادی بودند. یعنی حداقل، مدرک دیپلم رو داشتند نه آدم‌های بی‌سواد و از همه‌جا بی‌خبر.


:::سه

یه کتابی هست به اسم «ریشه‌ها». کتاب درواقع قصۀ واقعی اینه که چطوری سیاهپوست‌ها به بردگی امریکایی‌ها در اومدند. شخصیت داستان شخصی است به اسم کونتا کینته. کونتا و هم قبیله‌هاشون مسلمان بودند و اینکه کونتا به دخترش کینز(البته اگه اسمش رو درست گفته باشم) داستان زندگیش رو تعریف می‌کنه و به دخترش وصیت می‌کنه که این داستان رو به بچه‌هاش یاد بده.

هرکدوم از نسل های کونتا داستانش رو این‌طوری برای بچه اش تعریف می‌کنه که: پدر تو همچین شخصی بوده و پدر پدرت فلانی بوده تا می‌رسیده به کونتا که جدمون و قصۀ زندگی ما این شکلیه که ....

توی قرن حاضر آقای الکس هیلی از نواده‌های کونتا کینته همین ریشۀ خانوادگی رو می‌گیره تا برسه به جدش و قصه‌اش رو روایت می‌کنه و چه کتاب محشری هم شده، توصیه می‌کنم حتماً بخونیدش.


:::چهار

کتاب ریشه‌ها رو که می‌خونی و از اونجایی که کونتا و قبیله‌اش مسلمان بوده حدس می‌زنی که کونتا احتمالاً حدیث کساء رو خونده بوده و داره از حدیث کساء تقلید می‌کنه و اینطوری قصۀ زندگی‌شون رو به نسل‌های آینده‌ش یاد می‌ده.



:::پنج

از اونجایی که حضرت زهرا مثل همۀ مادرها عادت به قصه‌گویی داشته، قصه و شرح‌حال زندگی و چگونگی ادامه‌دار بودن نسلشون رو هم با قصه‌گویی به فرزندها و نسل‌های آینده‌ش یاد می‌ده و چقدر قشنگ حس و نگرانی مادرانه‌شون توی این حدیث و قصه هست. برای همین هم است که این حدیث مثل دعاهای دیگه نیست چون تفاوت نگاه زن‌ها و مردها به آینده رو نشون میده. حضرت زهرا به روش مادرانه قصه می‌گه و درس زندگی میده و امام علی به روش مردانه سبک و الگوی زندگی دستت می‌ده.



:::شش

به بچه‌هامون گفت‌وگو کردن و از همه مهم‌تر فکر کردن رو یاد بدیم.

تا اینکه یه نفر یه چیزی گفت بهش حمله نکنیم. برای بچه‌هامون شک و تردید و سؤال ایجاد کنیم و مطمئن باشیم این شک و تردیدها باعث رشدش میشه. اجازه ندیم طوطی‌وار مثل ما آدم‌های مذهبی یا روشنفکری بشند که خودشون دلیلش رو هم نمی‌دونند.



:::هفت

آقای دیوید آلموند توی کتاب «گل» فلسفۀ وجودی خدا رو زیر سؤال می‌بره و نوجوان رو به چالش می‌کشه که فکر کنه آیا واقعاً خدایی هست، اصلاً کلیساها برای چیه و کلی سؤال‌هایی که تو رو قلقلک میده. چرا ما از این مدل کتاب‌ها برای نوجوان‌ها نداریم.

بچه‌ای که بهش می‌گن پنج تن آل عبا ولی شش‌تا برات ردیف می‌کنه و برای دلیلش می‌گه چون حاج‌آقای مسجد گفته. خب این فاجعه است. نیست؟





  • گلی

نظرات (۴)

پست پر و پیمونی بود. شدیدا همشو قبول دارم. :)

خانوم نویسنده چرا نمینویسین همچین کتابی برای نوجوونا؟ :)
پاسخ:
والا می‌ترسم ملت تیربارونم کنند ((:
  • بلوط خانوم
  • سلام
    من هم دقیقا همین سوال دربارهء حدیث کسا برام پیش اومده بود. دعا نیست. فقط یه حدیثه. چرا می خونیمش؟ حتی خود اصل ماجرا، پیامبر ضعف کرده بودند استراحت میکردند. چه شد یهو همه خانواده رفتن زیر عباشون؟ چه کاری بود؟
    تو متن حدیث حتی خود حضرت علی ع هم همین رو می پرسن از پیامبر، چه فایده داشت که ما دور هم زیر عبا جمع شدیم؟ پیامبر هم جواب دادن که تو هر مجلسی که خوانده بشه، غم و غصه و مشکل و گرفتاری برطرف میشه و ملائکه نازل میشن و برای حاضرین استغفار میکنند و... 
    بیان پیامبر ناظر به سودی هست که برای مردم داره. پس حرف اون فردی که به شما پاسخ داده غلط نبوده. مبناش همین پاسخ پیامبره.
    واقعا دین به مشکلات و گرفتاریهای مردم یک نگاه بی اهمیت طور و سطحی نداره. وقتی میگه بخون غمت برطرف میشه واقعی میگه. 
    منتها خب ما میدونیم که اصل مطلب و نکتهء عمیق قصه همین نقل ماجرای شان نزول آیهء تطهیر و در واقع معرفی کردن و برجسته ساختن جمع پنج نفره اهل بیت هست. طوری که شک و شبهه ای درش نباشه و تحریفی رخ نده.


    یه چیزی هم دربارهء کتاب ریشه ها که فرمودین شخصیتهاش مسلمون بودن. اولا بیشتر مسلمونهای دنیا سنی هستن. یعنی اصلا برخوردی با حدیث کسا ندارند. شاید تو کتابهای مرجع دینیشون باشه. ولی بین مردم نیست. حتی شیعه ها هم. شیعه های کشوری مثل ایران یا عراق که بخاطر حوزه های علمیه در معرض نقل احادیث اهل بیت هستند فضای فکریشون با بقیه فرق میکنه . خیلی ها در دنیا شیعه اسمی و حتی مسلمان اسمی هستن. بنابراین فکر نکنید هر کس مسلمانه ممکنه حدیث کسا رو شنیده باشه حتی.
    تو کتاب خاطرات سفیر، خانم شادمهری از دختری حرف میزنه اهل ماداگاسکار به نام زینب، که شیعه است و از شیعه بودن فقط اسم زینب رو داره. بی هویت و حل شده در فرهنگ غرب. غربی تر از غربی ها.
    و یا از مسلمانهای سنی که همینطور اسمی هستند، و یا اگه پایبندند، اطلاعات غلط بهشون داده شده. شاخ درآوردم وقتی که خوندم فضایل حضرت علی ع رو به دیگر اصحاب نسبت دادن. تحریف تا کجا... 
    ببخشید طولانی شد.
    پاسخ:
    من گفتم احتمالاً خوندنش. 

    پس چرا غم‌های منو از بین نبرد؟ 
    پس پیامبر دروغ گفته؟
  • بلوط خانوم
  • خوندن داریم تا خوندن. خوندن ترجمه فارسی مرسوم نیست. فارسی بخونن لااقل میفهمن چی میخونن. هم سوال بیشتر پیش میاد، هم لابد جواب رو از متن میگیرن. 
    گرچه حتی فارسی رو هم آدم بخونه، فکر نکنه، تدبر نکنه، چیزی دستش نمیاد. 

    پیامبر که دروغ نمیگن!
     یعنی حتی غمتون کم هم نشد؟
     اصلا شما به نیت رفع غم خوندین؟ یا همینجوری به اجبار عضویت تو گروه؟ 
    بعد هم تو متن حدیث گفته دور هم جمع بشن بخونن.  ...فی محفل من محافل اهل الارض و فیه جمع من شیعتنا و محبینا... 
    دور هم جمع شدین خوندین یا هر کس تنهایی تو خونه خودش؟
    شاید گیر کارتون جای دیگه ای باشه. شاید باید علاوه بر دعا راههای زمینی رو هم میرفتید.
    پاسخ:
    ((:
    می‌بینید وقتی یکم از اعتقادات مذهبیمون خدشه‌دار میشه به درودیوار می‌زنیم یه تبصره براش پیدا کنیم؛ برای رفع غم خوندی، تو جمع خوندی؛ باید زیر یه کسا جمع می‌شدی می‌خوندی ها؛ و آخر همه می‌گیم قسمت نبود، حتماً یه حکمتی توش بود و فلان و بهمان.

    خوندن داریم تا خوندن از اون حرف‌ها بود ((: 
    اصلاً همهٔ این حرف‌ها به‌کنار فقط خواستم بگم، حضرت زهرا از سبک زنانه‌اش استفاده کرده برای حدیثش همین.
  • بلوط خانوم
  • مگه شما قصدتون خدشه دار کردن اعتقادات مذهبی من بود؟ 
    اون که گفتم خوندن داریم تا خوندن روی سخنم به شما نبود. به اون خانمهایی بود که  گفتید " من گفتم احتمالا خوندنش". گفتم خوب نخوندنش که فهمیده باشن. 

    من کی گفتم زیر کسا جمع بشید؟ گفتم پیامبر خودش تو همین حدیث نه جای دیگه، گفته دور هم جمع بشید بخونید، اثرش اینه. جمله پیامبر جلوی چشمتونه! از خودم حرف نزدم که بخاطر خدشه دار شدن اعتقادات مذهبیم باشه! 
    و اینکه گفتم به نیت فلان و فلان خوندید، دلیلش اینه که: مطمئنا آدم با خواهرش هم که حرف میزنه، وقتی بفهمه چی داره میگه بهتر حرف میزنه. و وقتی هم خرید بازار میره وقتی بدونه چی میخواد، بهتر خرید میکنه. اینا ربطی به اعتقادات مذهبی نداره. تبصره هم نیست. واقعیتهای عملی زندگیه. تو دعا هم همینه!  چطور ممکنه آدم یه سری حرفها رو از سر رودرواسی بخونه و بهشون شک هم داره و گوینده اون حرفها رو راستگو نمیدونه، آدابش هم رعایت نمیکنه، بعد از همهء اینها، انتظار داشته باشه اون متنی که میخونه تاثیر خودش رو هم بذاره؟!
    پاسخ:
    ضمیر «احتمالاً خوندنش» جملهٔ من برمی‌گشت به کونتا نه کسی دیگه. 

    پاراگراف آخرتون رو دوست دارم، فقط سکوت دارم. 
    (: