آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

یه روز منم پیر می‌شم.

شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۵۵ ب.ظ

شما هم مثل منید؛ هروقت یه آدم پا به سن گذاشته رو می‌بینید دلتون هری می‌ریزه پایین؟

  • گلی

نظرات (۱۱)

نه اتفاقا
من امروز یه خانوم پیر رو دیدم که با اون دستای چروکیده صفحات قرآن رو ورق میزد. چهره دوست داشتنی داشت. پیش خودم گفتم منم به این مرحله میرسم؟
پاسخ:
من کلاً بعد دیدن آدم‌های پیر یه غم می‌افته ته دلم؛ همش با خودم می‌گم شب‌ها چطور می‌خوابن:|
من از وقتی سی ساله شدم سن هیچ کسی رو جرات نمی کنم بپرسم!
پاسخ:
اصلاً بهتون نمیاد سی‌ساله باشید.

منم کلاً بعد سی، حتی نمی‌تونم به سن خودم فکر کنم.
نه. من حس آرامش بهم دست میده. شاید چون فکر می‌کنم سالمندی آدمی، آرامش داره. حالا میدونم همه نوعش ندارن. اما خب، این تصور قدیمی من هست.
پاسخ:
اینکه پیر شم دیگه نتونم خیلی از کارهای جونی رو انجام بدم برام من خیلی زجرآوره. 
سلام .
راستش نه 
ولی به عنوان یه آینده ی در پیش رو به فکر فرو می برتم  
پاسخ:
سلام.
من کلاً وقتی به پیری فکر می‌کنم دلم می‌خواد دنیا برام متوقف بشه. تا این حد ترسناکه برام.
من بیشتر به یه خداحافظی در اوج فکر میکنم :))


پاسخ:
۱۵سالم که بود دعای ثابتم این بود که توی سی‌سالگی بمیرم. الان سی‌سالمه و همش می‌گم من که هنوز کلی کار نکرده دارم؛ می‌شه نمیرم؟
بله میشه نمیرید
همه میتونن نمیرن :)
میتونید بجای مردن شهید بشید 😊
پاسخ:
شهیدشدن کار سختیه. 
سخت‌تر از مردن حتی.
  • آسـوکـآ آآ
  • دقیقا
    هر بار به پدربزرگم نگاه میکنم، به چشماش، دلم هری میریزه...
    خدا همه شون رو حفظ کنه
    پاسخ:
    بالاخره یه نفر با من موافق بود.

    ان‌شاءالله ان‌شاءالله.
    نه. من هروقت یک آدم پا به سن گذاشته رو می‌بینم دلم می‌خواد جای اون می‌بودم. :)
    پاسخ:
    به‌به آقاگل عزیز.
    سلام سلام.

    دقیقاً چیش براتون جالبه که دلتون می‌خواد جاشون باشید؟
    رسیدنم بخیر. :)
    سلام.
    نمی‌دونم. از بچگی دوست داشتم پیرمرد باشم. یادمه توی انشاء در آینده می‌‌خواهید چکاره شوید نوشته بودم بازنشسته. پیرمردها به طرز عجیبی برام جذابن. پر از تجربه و حرف‌هایی که می‌شه ازشون شنید. دو هفتۀ گذشته جزء شیرین‌ترین لحظاتش همین صحبت با پیرمردها و پیرزن‌های روستایی بود. :)
    پاسخ:
    واقعاً رسیدنتون بخیر.
    جاتون در بلاگستان خالی بود. هرچند تلگرام بودید؛ ولی خب هیچی مثل بلاگ نیست.

    خب این برای تو جالبه که حرف‌های اونا رو بشنوی، آیا وقتی پیر شدین کسی دلش می‌خواد حرف‌هات رو بشنوه؟ 
    چند نفر دلشون هم‌صحبتی با پیرمردها و پیرزن‌ها رو می‌خواد؟
    من خودم از هم‌صحبتی باهاشون لذت می‌برم؛ ولی ممکنه وقتی پیر شدم کسی دلش نخواد همهٔ روزش رو و حتی بخشی از روزش رو با من سر کنه.
    فیلم فارست گامپ رو دیدین؟ تام هنکس نشسته روی یک صندلی و شروع می‌کنه به تعریف کردن زندگیش برای هرکسی که توی ایستگاه می‌شینه. الان یک لحظه یاد اون افتادم. با این شیبی که داریم پیش می‌ریم نسل ما نسل آبادکنندۀ خانۀ سالمندانه. احتمالاً بایدم از پیری بترسیم. :))

    پاسخ:
    آره دیدمش.

    (:
    خوبه که 
    ادم کلی تجربه کرده 
    تجربه کردن و داشتن جذابه برام
    پاسخ:
    نه )):
    از پیری می‌ترسم.