داشت خفهاش میکرد
دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۵۹ ب.ظ
بالاخره بارید. دیگه داشتم نگران اون بغضی میشدم که چند روز ته گلوش گیر کرده بود.
آسمون شیراز رو میگم.
- ۹۸/۰۸/۱۳
بالاخره بارید. دیگه داشتم نگران اون بغضی میشدم که چند روز ته گلوش گیر کرده بود.
آسمون شیراز رو میگم.
:))
نگران شدما
اینجا که حالی به حالیه.
چه ابر تیره ای گرفته سینه ی تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمیشود...
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمیشود...
آسمون اینجا به قدری توی اون هفتۀ قبل بارید که باورم نمیشد کاشون زندگی میکنم. پنجره رو که باز میکردم احساس میکردم بوی برنج تازه کاشته شده و دریا میاد.