آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

در جست‌وجوی تماشای طلوع بودم که محو ماه شدم

جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۰۷ ق.ظ

به نام خدا‌‌

‌خدا همۀ رزق‌هایش را توی مشت‌هایش نگه می‌دارد و بین الطلوعین همۀ رزق‌ها را مثل نقل و نبات از آن بالا می‌ریزد روی سر بنده‌هایش. اگر بندۀ زرنگی باشی و خواب چشم‌هایت را گرم نکند که بخزی زیر پتو می‌توانی مثل همان بچگی‌هایمان قد بکشی رو به آسمان و نقل‌هایت را برداری.

دیروز بین‌الطلوعین خدا نقل نَه، ماه ریخت روی سر بنده‌هایش. بندۀ زرنگی بودیم یا نه؛ ولی قشنگ‌ترین ماهش نصیبم شد. قد کشیدم رو به آسمان و ماهش را گرفتم توی دست‌هایم. تا حالا کسی ماه خانگی داشته؟

 

راستی دیروز بین الطلوعین خدا جادوگریش گُل کرد. دنیا شبیه قصه‌ها شد. همۀ غم‌ها و غصه‌ها کنار رفت. دخترک قصه لبخندی به پهنای یک روز کامل روی لب‌هایش نقش بست.

  • گلی

نظرات (۳)

دیشب من هم رفتم و خیره شدم به خرگوش روی ماه. :)

 

پاسخ:
منظورتون از خرگوش روی ماه چیه؟ البته گوگل کردم فقط ویکی‌پدیا یه کوچولو توضیح داده بود درباره‌ش.

دیشب آسمون حال عجیبی داشت...

پاسخ:
تو هم دیدی؟ تو هم حسش کردی؟ فوق‌العاده بود. فوق‌العاده...

یک افسانۀ آزتکی هست که می‌گه جهان در ابتدای خلقتش دوتا خورشید داشت و از شدت نور این دو خورشید، امکان زندگی روی زمین نبود و نمی‌شد جایی رو دید. تا اینکه یکی از خدایان خرگوشی به سمت یکی از خورشیدها پرتاب کرد و به این شکل نور یکی از خورشیدها کمتر شد و تبدیل شد به ماه امروزی.

هنوز هم جای اون خرگوش روی ماه هست. فقط کافیه خوب بهش نگاه کنین :)

 

http://s4.picofile.com/file/8396485718/ENrkBt3WkAAb0vV.jpg 

پاسخ:
چه بامزه.

ممنون (:

چه چیزایی هم بلدین ها. حسودیم شد ):