یک عدد دانشجوی بیعار، پایان نامه ننوشته، روزهای خود را به چه شکل می گذراند؟
- ۳ نظر
- ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۱۷
خدایا!
در بهشت در کنار خودت خانه ایی برای من بنا کن.
خسته شدم، بسکه دنبالت گشتم بین مردم این شهر. خسته شدم از اینهمه شمردن روزها ولی به تهش نرسیدم. خسته شدم
از بس پرسیدم چرا و هیچ دلیلی براش پیدا نکردم. خسته شدم از اینهمه رفتن و
نرسیدن. خسته شدم
بسکه توی تقویم نگاه کردم ولی هنوز خیلی مونده بود تا پاییز.
چند روز هست که توی فضای مجازی پخش شده که حاج احمد متوسلیان نازنین زنده هست. اول اینکه امیدوارم که این خبر واقعیت داشته باشه. دوم اینکه دلم می خواد وقتی جناب متوسلیان می یاد ایران کنارش باشم و اولین واکنشش بعد از دیدن ایران اون هم بعد از ۳۴ سال رو ببینم. جناب متوسلیان چکار می کنه واقعا؟ گریه اش می گیره؟ حسرت می خوره برای اون ۳۴ سالی که رفت و دیگه هیچ وقت بر نمی گیره؟ یا مثل اصحاب کهف از خدا می خواد که تموش کنه بازی رو ؟
:::اپیزود اول
آن خیلی وقت ها پیش. همان وقت هایی که هنوز بود و آنقدر نرفته بود که
دیگر خدا هم نتواند برش گرداند. دلم می خواست هر کسی را که می بینم و هر
کسی را که می شناختم و یا حتی نمی شناختم، او را نشانش بدهم و به سمت جایی
که او ایستاده بود، اشاره کنم و بلند بلند داد بزنم جماعت من او را، همانی
که دقیقا جایش در شمال غربی ترین قسمت قلبم هست دوست دارم. اما راستش را
بخواهید هیچ وقت جرات این کار را نداشتم یا شاید هم ترسیدم از بلند بلند
دوست داشتنش. دستم را به سمتش نکشیدم و به هیچکس نگفتم که دوستش دارم. من
همه دوست داشتنش را سکوت کردم. صمیمی ترین دوستم نمی دانست، علی این را نمی
دانست، پدرم نمی دانست، مادرم نمی دانست و من داشتم دوست داشتنش را یک تنه
حمل می کردم. یک وقت هایی هم کم می آوردم. می دانید دوست داشتن آدهایی از جنس
او به همین راحتی ها نبود.
ادامه دارد !
می دونید فرق مذهبی ها و غیر مذهبی ها در چیه؟
اینکه مذهبی ها آرمانگرا هستند یعنی همه چیز رو با کیفیت عالی می خوان اجرا کنند. ولی بر عکس غیر مذهبی ها همیشه از زمین های خاکی شروع می کنند. یعنی این مدلی هستند که اگر یه ایده به ذهنشون رسید سریع دوستای همفکرشون رو خبر می کنندو یه اتاق فکر تشکیل می دهند و اینقدر زمین می خورند توی رسیدن اهدافشون تا به اون نقطه ایی که دلشون می خواد برسند. حالا مذهبی ها چه مدلین؟ مذهبی ها اینقدر دست دست می کنند اینقدر نه میارن که: این نمیشه! فلانی باید حتما باشه تا من باشم!! اگر این کار رو کنیم به فلانی بر می خوره، باید فلان مکان باشه، فلان دکوراسیون رو بچینیم، خانم ها نباید باشن، ورود آقایون قدغن. چه می دونم اینقدر از این مدل فکر ها می کنند که کلا اصلا یادشون میره برای چی دور هم جمع شدند. و جالب اینجاست مذهبی ها به شدت فقط حرف می زنند و سخنرانی می کنند و در عمل زیر نقطه فقر بشری کارهای اجرایی هستند.