---
یار بیگانه نوازم حتی !
- ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۹
خانه ت را عوض کردی ؟ که همه ی نامه هایم به مقصد خانه ت برگشت می خورد !
+ یه کتاب در مورد حضرت مجتبی می خوام ، اگه کسی سراغ داره اسم و بقیه نشانی کتاب رو برام کامنت بذاره ! ممنون
که دور از چشم خدا ، پشت بعد از ظهر صدایت آرام بخوابم !
دلتنگم ! به همین کتاب نخوانده روی میز ، به همین نامه پست نشده به آدرس خانه تان ، به همین چند خاطره قدیمی و محو شده و به همین صدای خانم گوگوش قسم !
همیشه باید می رفتی ، رسالتت رفتن بود انگار . . ..
در دنیای تو ساعت چند است ، که هیچ وقت دیر نیست ؟
از خدا که پنهان نیست ، از تو چه پنهان هنوز هم مثل قبل دوستت دارم آقا
پنج سال پیش اینجا عضو بودیم ، من با کلی از بچه های دیگه ، که تقریبا شکل یه خونواده شده بودیم ! یهویی زد و هک شد رفت روی هوا ، دقیقا شکل الان بلاگفا !
اون روزها حس بدی بود ، حس گم شدن و از دست دادن یه مشت دوست خوب پیکسلی که هیچ نشونی از هیچکدومش نداشتیم !
ولی خب تا دنیا ، دنیا بوده آدم عادت می کنه به همه چیز !
+ این روزها دنبال یه جایی هستم که بگم درباره خیلی چیزها ، یه جای امن و آروم که خیلی ها بلدش نباشن ! یه جمله قشنگ توی کتاب "رقص بر روی لبه " هست که میگه : هر کسی باید یک جایی برای خودش داشته باشد " امیدوارم بلاگ همون جا باشه !