خدا خانه دارد (:
دایی خدابیامرزم همیشه می گفت : اگه خدا بهمون یه عمر طولانی بده همه چیزی رو با همین دو چشم می بینیم .
دایی راست می گفت هر چقدر از خدا عمر گرفتم ، خیلی چیزها دیدم که بعضی هایشان عجیب غم انگیز بود . اینکه توی این زمانه هر چقدر بی چیز تر باشی ، قدر و منزلتت بیشتر است . اینکه آدم ها آن چیزی نیستند که نشان می دهند . آدم ها حتی آن چیزی نیستند که بقیه می گویند ، آدم ها چیزی هستند که بقیه نمی گویند .
شما هر روز کلی آدم می بینید که زندگی بعضی هایشان برایتان حسرت است ، توی ذهنتان عجیب دست نیافتنی هستند ولی همین آدم ها برعکس هیچ چیز نیستند . چرا ؟ چون این آدمها انگار گره خوردند به یک رانت که دلشان می خواهد دیده شوند و چقدر خوب هم دیده شدند ، بسکه هی پول مفت بیت مال (که البته بیت الحال برایش کلمه ی قشنگتری است ) را صرفشان کردند و انقدر پول صرف آدم های بی چیز شد که آنقدر بزرگ شدند که چشم هممان را گرفت و برعکس یکسری آدم نجیب و سر به زیر بودند که آن طوری که باید دیده نشدند چرا ؟ چون اجیر پول و رانت و رفیق بازی نبودند . آرام آمدند ، نجیب رسالتشان را انجام دادند و متین کفش هایشان در آوردند و از ذهن خیلی هایمان رفتند .
خانم مرشدزاده از آن آدم های دسته دوم هستند . همان قدر نجیب و همان قدر متین . از آدم های نجیب چه انتظاری دارید ؟همان قدر که کلماتشان و کارهایشان نجیب هستند ، خودشان هم نجیب هستند و خودشان را توی چشم بقیه نمی کنند که دیده شوند .
اصلا مگر می شود کتاب "خدا خانه دارد " و " به پسرم " را خواند و به نویسنده ش ایمان نیاورد .
چند تا نویسنده می شناسید که کلماتش ادا و اطوار نباشد ، چند تا نویسنده می شناسید که صاحب این کلمات باشد و خودش هم قد کلماتش نجیب باشند و متین .
برعکسش را زیاد دیدم اینکه نویسنده هایی دیدم که هیچی نیستند ولی تا دلتان بخواهد ، برایش بلند شدند چون وصل بودند به فلانی ها و بهمانی ها .
اصلا خودتان برشی از کتاب "خدا خانه دارد " را بخوانید و قضاوت کنید .
- ۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۹:۵۴