آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

۳۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

بدون شرح

دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۲۰ ق.ظ

  • گلی

صرفا جهت فخر فروشی

يكشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۳۰ ب.ظ

شاید یکی از اتفاق های خوب، این باشه، که وقتی ایمیلت رو باز می کنی، بجای ایمیل یاهو، قسط های عقب افتاده بانک، یادآوری فلان جلسه آبکی همان انتشاراتی و کلی تبلیغات الکی، ایمیل یه دوست قدیمی، ایمیل نویسنده مورد علاقه این روزهات و یا حتی ایمیل مترجم مورد ستایشت رو توی اینباکس ببینی. 

  • گلی

هنوز هم چشمای تو(فریدون آسرایی)

شنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۵، ۰۵:۰۷ ب.ظ

توی این هوای بارونی و ملس می‌چسبه اساسی ( دانلود کنید)

  • گلی

زندگی با دور تند

جمعه, ۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۵:۳۵ ب.ظ

من فکر نکنم هیچ‌وقت در ایران سر از دو چیز  دربیاورم. یکی مساله جشنواره‌هاست یکی سر از کار انتشاراتی ها.

یعنی یک روز از عمرم باقی باشد دلم می‌خواهد از خدا تمنا کنم، که مغز این جماعت را برایم بشکافد ببینیم توی مغزشان چی می‌گذرد دقیقا.

دیروز از توی کتابفروشی یک کتاب شعر نوجوان از انتشارات کانون پرورش فکری، به اسم"زندگی با دور تند" برداشتم. از دیشب تا حالا دارم فکر می‌کنم بر اساس چه الگوریتمی انتشارات کانون پرورش فکری اسم این چیزهایی که چاپ کرده گذاشته شعر؟ نه وزن، نه قافیه، نه اتفاقات شاعرانه، هیچ‌کدام توی این کتاب نیست. بعد جالب قضیه اینجاست تیراژ کتاب هشت هزار!!!!!!!  نسخه است. فکر کنم برای قیصرامین‌پور با آن عظمتش  همچین تیراژی کار نکردند! و جالب اینجاست این کتاب امسال نامزد دریافت لاک‌پشت پرنده هم شده!

مثلا این یکی شعر را ببینید:


عجله کن!

زندگی را از جایی محکم بگیر!

دایناسورها فکر نمی‌کردند با آن جثه

و کیا و بیای مثال زدنی،

یک روز نسلشان منقرض شود.


حالا بیایم یک شعر از قیصر امین پور ببینیم که آن هم کار نوجوان است تا تفاوت را بهتر ببیند.


لحظه‌های زندگی

مثل چشمه مثل رود

گاه می‌جوشد ز سنگ

گاه می‌خواند سرود


سر به ساحل می‌زند

موج شط زندگی

لحظه‌ها چون نقطه‌ها

روی خط زندگی


می‌رود هر دم به پیش

کاروان لحظه‌ها

مقصد این کاروان

جاده‌ای بی‌انتها


لحظه‌های زندگی

چون قطاری در عبور

ایستگاه این قطار

بین تاریکی و نور


گاه در راهی سیاه

گاه روی خط نور

گاه نزدیک خدا

گاه از او دور ِ  دور




زندگی با دور تند | زیتا ملکی | انتشارات کانون پرورش فکری

پ ن : عکس از پیج اینستای زیتا ملکی



  • گلی

سفر با حاج سیاح

پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۰۹ ق.ظ

وین به زنی ماند نجیب‌زاده، با همان وجاهت و فخامت. وقارش وادارت می‌کند در مقابلش سکوت کنی و انحناهایش را که از میان چین لباس بیرون زده دزدکی بپایی. پا به سن است ولی به یمن زندگی مرفه‌اش هنوز نشانه‌هایی از نشاط جوانی را حفظ کرده. هنوز هم با همه جور تمرین جسمی، خوش‌هیکلی‌اش را حفظ کرده و نگذاشته شکمش آویزان شود. ولی وقتی دستش را دراز می‌کند که به سبک نجبا بر آن بوسه بزنید می‌توانید چین و چروکش را حس کنید. راه رفتن خرامانش نگاهت را در امتداد مسیرش می‌کشاند، اما درست وقتی دلتان برایش غنج می‌رود می‌بینید در جواب لطیفه‌ای بی‌مزه قهقهه می‌زند و خنده‌اش با خرناسی خوک‌وار همراه است.



سفر با حاج سیاح |  احسان نوروزی |  نشر افق



پ ن: سفرنامه که می‌خوانم، اون قسمت از وجودم که عاشق سفر هست، به شدت عصبی و دلخور میشه که چرا هنوز هیچ کشوری سفر نکردی؟ یا حتی اونقدر دوست و رفیق توی خارجه پیدا نکردی که دعوتت کنند خونه شون! و حتی‌تر چرا پول نداری و اون چندرغاز پولی هم که داری رو صرف چیزهای بیخود می‌کنی و پس اندازی نداری بری سفر. بعد هی غصه می‌خورم و دلم می‌خواد برگردم به عقب و بشینم پشت اون میز و صندلی های مدرسه و وقتی معلم موضوع انشا داد که علم بهتر است یا ثروت؟ با شجاعت کامل یه انشا بنویسم و در آخر نتیجه‌گیریش بنویسم جانم مسلما ثروت بهتر از هر چیزی توی این دنیاست.

  • گلی

.

سه شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۴۹ ب.ظ
انبار باروتم، فقط نیاز به یه جرقه دارم.
  • گلی

.

دوشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۲۴ ب.ظ

به احترام فصلِ آخر کتاب "عاشقی به سبک ونگوگ "  فقط باید سکوت کرد.

  • گلی

ممنون آقای خدا (:

يكشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۴۴ ب.ظ

بالاخره پاییز به شیراز رسید (: 



پ ن: نمردیم و باز بارون دیدیم. 

  • گلی

عمو نوروز وار

جمعه, ۱ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۱۳ ب.ظ





پ ن: اوج خلاقیتم اون سه تا قلب بود، خودم می دونم هیچ هنر تصویری ندارم به روم نیارید((:

  • گلی

.

جمعه, ۱ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۰۴ ب.ظ

خسته ام یحیی! 

کاش دست هایت را داشتم، تا روی چشمهایم می‌کشیدم و تا ابد آرام می خوابیدم. 

  • گلی