آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

۱۲ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

یه نرم‌افزار برای گوشی می‌خوام که بتونم برنامه‌های روزانه و ماهانه و سالانه رو توش وارد کنم. هر روز اون کارها رو بهم یادآوری کنه و درنهایت بهم بگه چقدر پیشرفت داشتم.

کسی سراغ داره؟

اصلاً شما برای برنامه‌ریزی کارهاتون چطور عمل می‌کنید؟

  • گلی

قدیما می‌گفتن «بنازم غیرت غم را دمی نگذاشت تنهایم» حالا من باتوجه به اینکه روزی nمیلیون بار این ربات‌ها میان سراغ وبم باید بگم: «بنازم غیرت رباتی را دمی نگذاشت تنهایم».

  • گلی

شاید به کار شما هم بیاد.

چهارشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۴۸ ق.ظ

برای همۀ ما پیش اومده که توی Word مطلب می‌نویسیم و توی سیستم ما خیلی خوشگل و باکلاس نشون داده می‌شه؛ ولی به‌محض اینکه برای کسی می‌فرستیمش کلی قاراش‌میش شده. معمولاً اکثر ماها از فونت‌های سری B استفاده می‌کنیم و این سری برای زبان فارسی استاندارد نیست. مثلاً توی فایل شما «ۀ» می‌زنید؛ ولی اگر با یه سیستم دیگه فایلتون رو باز کنید «ة» نشون داده می‌شه و این باعث کلافگی شما می‌شه. خب برای اینکه فایل‌تون در همۀ سیستم‌ها درست نشون داده بشه باید از سری‌های استاندارد فونت فارسی استفاده کنید؛ مثل سری IR. این فونت رو توی گوگل جست‌وجو کنید و دانلود کنید تا اینهمه دچار مشکل نشید.

  • گلی

کلاً تا توی هر چیزی گندش رو در نیاریم، دلمون آروم نمی‌شه. دیشب یه دختره رو دیدم رفته بود کنسرو ماهی گرفته بود و به گربه‌های خیابونی می‌داد. قبلاً هم از این چیزا زیاد دیدم که ملت سوسیس و کالباس و گوشت گرفته بودند و به گربه‌ها می‌دادند. عزیزان پروانه‌ای من، والا بلا اون غذاها رو شما بدید دو تا آدم گشنه که تعدادشون هم کم نیستند توی کشور ثوابش بیشتره. گربه‌ها می‌تونند از پس غذاهاشون بربیان این آدم‌ها هستند که توی این وضعیت اقتصادی نمی‌تونند شکم خودشون رو سیر کنند. والا خدا رو خوش نمیاد گربه غذای درجه یک بخوره و بعد آدمیزاد از تو سطل آشغال غذا دربیاره بخوره.

  • گلی

شما یادتون نمیاد. من با خودم عهد کرده بودم که پاییز ۹۷ برم بلاد کفر؛ ولی خب دلار شده ۲۰هزار تومن. 

اردی‌بهشت ۹۶ می‌گفتن اگر رئیسی، رئیس‌جمور بشه دلار می‌شه ۸تومن و وامصیبتا و این‌ها. الان که دلار شده ۲۰تومن چرا لال‌مونی گرفتن اون دغدغه‌مندها و وامصیبت‌گوها؟؟

  • گلی

باور کنید

سه شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۱۷ ب.ظ

خدا هم یه روزی حرف می‌زد؛ ولی اینقدر آدم‌ها حرف‌هاش رو به روش خودشون تفسیر کردند که یه روز ترجیح داد دیگه حرف نزنه. برای همین رفت اون بالا نشست و سال‌هاست که حتی یه کلمه هم ازش نشنیدیم.

  • گلی

باهم یاد بگیریم.

يكشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۰۷ ب.ظ

به این جمله‌ها دقت کنید ببینید ایرادی و اشکالی داره یا نه؟

زویا پیرزاد یکی از بهترین نویسنده‌های زن است.

شیخ انصاری یکی از بی‌مانندترین فقهای عصر خودش است.


ببینید بچه‌ها، وقتی صفت «ترین» استفاده می‌کنیم که فقط یه نفر یا یه کتاب یا یه چیز خاص اون صفت رو داره نه چند نفر دارند و یه فرد خاص یکی از اون بهترین‌هاست. پس باید جمله‌های بالا رو این طوری بنویسیم:

زویا پیرزاد بهترین نویسندۀ زن ایران است. (البته این گزاره نظر منه، شاید شما یه نویسندۀ دیگه رو دوست داشته باشید:D)

شیخ انصاری فقیه بی‌مانند عصر خودش است.

  • گلی

بیست‌وچهار ساعت با من (شنبه‌ای که گذشت)

يكشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۵۸ ق.ظ

:::یک

معمولاً برای نماز صبح ساعتم رو می‌ذارم روی ۵. نهایتاً با ضرب‌وزور ۵:۳۰ بلند شدم و نمازم رو خوندم و بعد دوباره خوابیدم تا ۸:۴۵.



:::دو

۸:۴۵ بلند شدم. از اونجایی که مامان رفته سفر. باید ناهار و من درست کنم. خب رفتم توی آشپزخونه و ظرف‌های دیشب رو شستم و خورشت قیمه رو بار گذاشتم.


:::سه

۹:۳۰ از آشپزخونه زدم بیرون. لپ‌تاپ رو روشن کردم و نشستم پای ویرایش. شنبه‌ها کارآموزی ویرایش دارم. جلسۀ امروز ویرایشمون مختص ویرایش داستان هست و باید تمرینش رو حل می‌کردم.


:::چهار

۱۲:۰۰ باز رفتم آشپزخونه و پلو رو بار گذاشتم. نماز خوندم  و باز رفتم سراغ ویرایش. ساعت ۱:۳۰ از پای ویرایش بلند شدم و با ددی و آبجی خانم ناهار خوردیم. ددی جان اولش فرمودند که یعنی چی خورشت قیمه اینقدر آبکی باشه و نمی‌دونم از کدوم کتاب آشپزی این نظریۀ شگرف رو استخراج کردند که خورشت قیمه باید خشک باشه؛ ولی بعدش که طعمش رو چشید گفت خوبه، ولی یادت باشه سری بعد خشک درستش کنی. پدر من وقتی مامانم خونه نیست بهترین غذای دنیا رو هم جلوش بذاری بازم یه گیری بهش می‌ده.


:::پنج

باز خواستم بشینم پای ویرایش که دیدم چشمام زیادی سنگینی می‌کنه. گوشیم رو گذاشتم روی ۲:۴۵ و خوابیدم.


:::شش

از ۲:۴۵ تا ۳:۳۰ باز داشتم ویرایش می‌کردم. بعد از اون تندتند لباس پوشیدم یه اسنپ گرفتم و رفتم کلاس کارآموزی. به ددی گفتم که شب با یکی از دوستام میرم بیرون و دیر میام و نگران نباشه.


:::هفت

از ۴ تا ۶ کارآموزی داشتم. بسی جلسۀ خوبی بود و کلی چیزمیز جدید یادگرفتم.


:::هشت

تا از کلاس زدم بیرون شد ۶:۳۰ دیدم تا ۹:۰۰ کلی وقت هست؛ پس رفتم یه مسجد و نمازم رو خوندم. بعد از نماز کتابی رو درآوردم و شروع کردم به خوندن. خادم مسجد که دید زیادی شنگولم گفت: خانم، در مسجد رو ۷:۳۰ می‌بندیم. وسایلم رو جمع کردم و سلانه‌سلانه رفتم توی یه پارک نشستم و باز کتابم رو درآوردم و شروع کردم به‌ خوندن. توی پارک با کلی پدیده‌های اجتماعی روبه‌رو شدم که در یه فرصت دیگه تعریف می‌کنم.


:::نه

ساعت ۹ باید می‌رفتم دیدن «میم»؛ چون تا ۹ سرکاره باید تا ۹ صبر می‌کردم؛ ولی ۸:۱۵ دیگه حوصله‌ام سر رفت. وسایلم رو جمع کردم و رفتم سمت محل‌کار میم.

یکم باهم گپ زدیم تا شد ۹ و بعد دوتایی زدیم به دل خیابون‌های شهر.


:::ده

از ۹ تا ۱۱ شب با میم بودم. رفتیم یه جا شام خوردیم و بعد مثل همیشه تا خونۀ ما رو پیاده اومدیم و تا تونستیم توی خیابون جنگولک‌بازی در آوردیم.


:::یازده

تا رسیدم خونه جنازه بودم دیگه. دیدم ددی نیستش. زنگش زدم که آخه آدم باید تا یازده شب بیرون باشه؟ این چه وضعه و مرد خونه تا آفتاب غروب کنه باید خونه باشه و اینها. ددی جان فرمودند: جای هستم دیر میام.

منم رفتم که بخوابم. نیم‌ساعت بعد ددی و حسین، داداشم، اومدن. حسین داد زد زهرا شام گرفتیم نمی‌خوری گفتم نه و خوابیدم.

  • گلی

شاید برای شما هم اتفاق بیفتد و این ها.

جمعه, ۱۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۰۲ ب.ظ

علی‌مون ماشین خریده. بعد گفت: دخترا، من ماشین رو نمی‌برم و می‌ذارمش شیراز و شما باهاش رانندگی تمرین کنید. حالا ماشینش هم برای سال ۹۶ه.

خلاصه اینکه دیروز، آبجی خانم ماشین رو می‌بره بیرون و تمرین و رانندگی و در نهایت جلوی خونه پارکش می‌کنه. امروز یه پسربچهٔ ۹ساله در خونه رو می‌زنه که این ماشین شماست می‌گم آره. می‌گه چهار درش که بازه. 

بله دوستان آبجی خانم یادش رفته بود ماشین رو قفلش کنه.

همچین خانوادهٔ سرخوشی داریم خلاصه.

  • گلی

پاکیزه بنویسیم.

چهارشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۵۱ ق.ظ

:::یک 

در حال خوندن کتابیم به اسم به زبان آدمیزاد. رضا بهاری توی این کتاب سعی کرده، نامه‌های اداری و بنرهای تبلیغاتی و همۀ متن‌هایی رو که دچار قلنبه‌گویی شدند، بررسی کنه. این کتاب داره می‌گه چرا آدم‌ها وقتی قلم به‌دست می‌گیرند یهو از زبان آدمیزادی سراغ  زبان یأجوج و مأجوج می‌روند؛ مثلاً طرف جلوی پارکینگ آپارتمان زده: لطفاً جلوی درب پارک نفرمائید. خب چرا خیلی ساده نمی‌گه: لطفاً جلوی در پارک نکنید. (این مثال از خودم بودها. همیشه بعد از کارآموزی ویرایشم از جلوی یه ساختمون رد می‌شم که جلوی پارکینگش همچین اطلاعیه‌ای زده. هر سری که می‌دیدمش، اعصابم خرد می‌شد. بالاخره اینجا نوشتمش تا آبرو برای همچین متنی نمونه:D) مثلاً این یکی متن رو ببنید «متمنی است پرسش‌نامۀ تکمیل‌شده را درون پاکت مخصوص گذاشته و آن را به‌وسیلۀ پست سفارشی حداکثر لغایت ۳۰بهمن سال جاری به آدرس مؤسسه ارسال دارند» خب خیلی راحت می‌تونست بگه: لطفاً پرسش‌نامۀ پرشده را در پاکت بگذارید و تا آخر بهمن۱۳۸۲ با پست سفارشی به نشانی مؤسسه بفرستید. (این مثال قلنبه برای خود رضا بهاری بوده ما رو چه به واکاوی همچین متن‌هایی).

کتاب حجم خیلی کمی داره و مثال‌های خوبی توی کتاب اومده. خوندنش به همه پیشنهاد می‌شه به‌ویژه اونایی که به ویرایش علاقه دارند و همچنین مترجم‌ها و همۀ اونایی که فریادشون برای  نوشتن نامه‌های اداری با اونهمه کلمه‌های سخت و زشت به آسمون رسیده واز همه مهم‌تر اونایی که دوست دارند پاکیزه و تروتمیز باشه نوشته‌هاشون.



:::دو

شاید خیلی‌هاتون بگید خب چرا اینهمه مطلب از درست‌نویسی می‌نویسم. ببینید بچه‌ها من خودم همین پارسال رفتم یه دورۀ ویرایش گذروندم. قبلش دیمی می‌نوشتم. برام حتی «نقطه» و «ویرگول» هم اهمیت نداشت. وقتی می‌گم دیمی واقعاً دیمی؛ ولی بعد از یه سال سروکله‌زدن با کتاب‌های ویرایش به این نتیجه رسیدم چقدر مرتب و پاکیزه نوشتن می‌تونه توی فهم مطلب به مخاطب کمک کنه. شما هرکدومتون دانشگاه رفتید و حداقل یه مطلب یا مقاله ازتون می‌خوان که توی دورۀ تحصیلتون بنویسید؛ پس چقدر خوب می‌شه که خودتون یه سری اطلاعات اولیه داشته باشید و متنی که دست استاد یا هرکسی می‌دید شلخته و درهم‌وبرهم نباشه. اگر هم بخواید تحصیلات تکمیلی داشته باشید حتماً این درست‌نویسی به‌دردتون می‌خوره چون موقع دفاع از پایان‌نامه کلی سر این درست‌نویسی بهتون ایراد می‌گیرن و شما مجبور می‌شید پایان‌نامه رو بدید به کسی براتون ویرایش کنه و اولین کاری که یه ویراستار می‌کنه اینه که متن رو برانداز می‌کنه ببینه اوضاع نوشتنتون چطوریه اگر خیلی متن داغونی بود خب قاعدتاً پولی که برای ویرایش ازتون می‌گیره بیشتره؛ ولی اگر متنتون مرتب بود پول کم‌تری؛ پس آسه‌آسه شروع کنید به درست نوشتن. درست نوشتن و پاکیزه نوشتن یه مهارته و مطمئن باشید اگر یادش بگیرید یه روزی این مهارت می‌تونه به کمکتون بیاد. حالا از ما گفتن بود.

  • گلی