آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

۱۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

Tully

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۵۵ ب.ظ

دیشب یه بنده‌خدایی پنج تا استوری پشت سر هم گذاشت که حتماً حتماً این فیلم رو ببینید. یک‌جوری تأکید کرد که یه کله اومدم سمت سیستم. روشنش کردم و دانلودش کردم و همون موقع هم دیدمش. دروغ چرا اصلاً دوستش نداشتم. بعد فکر کردم شاید این بنده‌خدا زیادی پیاز داغش رو زیاد کرده. برای همین رفتم چند تا نقد هم ازش خوندم و اون‌ها هم به‌به و چه‌چه کرده بودند. هیچی دیگه احساس نفهمی شدید بهم دست داد.


حالا شما ببینید. بعد بیاید بگید دوستش داشتید یا نه؟


  • گلی

مدفن کرم‌های شب تاب

پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۳۷ ق.ظ
دیشب هم انیمیشن مدفن کرم‌های شب تاب را دیدم. انیمیشن قشنگ و تأثیرگذاری بود. می‌شود یادداشت‌های زیادی نوشت که مجبور شوید حتماً نگاهش کنید؛ ولی خب هیچ‌کدام از این یادداشت‌ها نمی‌تواند شبیه به این پست اینستاگرامی جذاب باشد و ترغیب‌کننده. پست را بخوانید و بعد اگر دوست داشتید، بروید سراغ دانلود انیمیشن.
زمان این انیمیشن یک ساعت و بیست وهشت دقیقه است. باید یک حوصله قد یک ساعت و بیست‌وچهار دقیقه خرج کنید تا آقای نویسنده به حرف اصلی‌اش برسد.









  • گلی

بله رفقا

چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۲۵ ب.ظ
خیی وقت‌ها پیش میاد که آدم‌ها خیال می‌کنند از یک سری بحران‌ها عبور کردند؛ ولی دقیقاً توی همون لحظه که خیالشون از این بابت راحت شده با همون مسئله‌ها با شدت بیشتری مواجهه می‌شن و این یعنی زندگی!
  • گلی

راهنمای شیوه‌های نقد ادبی

شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۰۵ ب.ظ

معمولاً وبلاگ‌نویس‌ها یک خصوصیت مشترک دارند؛ اینکه همۀ اونها عاشق نوشتن هستند. سروته هممون رو بزنند برمی‌گردیم به اصلمون که همون کلمه است. ما عاشق سروکله‌زدن با کلمه‌ها هستیم. میمیریم برای اینکه با کلمه‌ها، کلمه‌ها و ترکیب‌های جدیدی بسازیم و سودای نویسنده‌شدن رو توی سر داریم. نویسنده‌شدن هم عجین شده با کتاب. روزهامون و شب‌هامون رو با کتاب سر می‌کنیم تا یه روز بالاخره رؤیامون محقق بشه و بالاخره کتاب خودمون رو توی دست‌هامون بگیریم. ما کتاب می‌خونیم و همه‌مون هم دستی به معرفی کتاب داریم. وبلاگ هر کدوم از ما یه قسمت ثابت داره به اسم معرفی کتاب. کم‌کم این معرفی کتاب‌ها تبدیل می‌شه به یاداشت‌های حرفه‌ای‌تری از کتاب و در نهایت نوشتن نقد کتاب.

نقد کتاب با معرفی کتاب خیلی فرق داره و البته تخصصی‌تر هست. برای اینکه یک روز نقدهای شسته‌رفته‌تری بنویسیم نیاز به مطالعۀ تخصصی داریم. یکی از کتاب‌هایی که می‌تونه توی نقد نوشتن کمک‌مون کنه، کتاب «راهنمای شیوه‌های نقد ادبی» هست. یه کتاب جمع‌وجور و به زبان ساده که خانم معصومه انصاریان اون رو نوشته و انتشارات کانون هم چاپش کرده. به نظرم برای شروع خوندن کتاب‌های تخصصی توی این مسیر خوندن این کتاب خالی از لطف نیست.



  • گلی

پویش درخواست از «بیان» برای توسعه خدمات

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۲۹ ب.ظ

من خودم اساساً علاقۀ زیادی به محیط وبلاگ دارم. همیشه هم ترجیح و اولویت اولم برای نوشتن یادداشت وبلاگ بود و هست و ان‌شاءالله که خواهد بود. دلیل اصلیش هم این هست که به‌نظرم وبلاگ برخلاف بقیۀ نرم‌افزارها و محیط‌هایی که امکان نوشتن رو دارند فقط به خود «کلمه‌ها» تکیه داره نه عکس یا هر چیز خلاف کلمه و این خودش برای من کلی ارزشمنده. دروغ چرا در تمام سال‌های وبلاگ‌نویسی چه اون موقع که بلاگفا بودم و چه الان که توی بیان می‌نویسم انتظار خاصی از صفحۀ مدیریت بلاگ یا همون خدمات بلاگ نداشتم فقط یه مورد که امیدوارم همیشه و بدون گفتن در تمام محیط‌های مجازی رعایت بشه و اونم چیزی نیست جز ایجاد امنیت برای وبلاگ‌نویس هست. اینکه یه وبلاگ‌نویس همیشه این اطمینان رو داشته باشه که کلید اینجا تحت هیچ شرایطی دست کسی نمی‌افته اولین دغدغۀ من هست. همیشه هم ترس این رو دارم کسی حریم خصوصیم رو بهم بزنه. نه اینکه حالا من با کسی سر و سری دارم یا مثلاً اینجایی که من می‌بینیم و شما نمی‌بینید اتفاق خاصی می افته نه؛ ولی خب حس امنیتی که آدم باید داشته باشه اولویتش خیلی بالاتر از این حرف‌هاست.

اما به در خواست آقاگل منم تا اونجایی که ذهنم یاری بده توی این مدت به یه نکته‌هایی رسیدم که گفتنش شاید برای تیم پشتیبانی بیان بد نباشه:


۱: اولین نکته همون نکته‌ای هست که آقاگل در شمارۀ یک  پست خودش تذکرش رو داده؛ یعنی ردکردن هفت‌خوان رستم برای ایجاد یه حساب کاربری ساده. یادم میاد برای اولین بار که اومدم بیان به حدی این مراحل طولانی بود که خواستم منصرف بشم. خب برای داشتن یه وبلاگ یه ایمیل کفایت می‌کنه نه اینهمه مراحل پیچ در پیچ.


۲: دومین نکته که یه بار خیلی اذیتم کرد جست‌وجو کردن بین پست‌ها بود. یه بار دنبال یه پست خاص می‌گشتم؛ ولی هرچی توی قسمت عنوان دنبالش گشتم پیداش نمی‌کردم در حالی که یه قسمت از عنوان رو یادم بود و عیناً می‌نوشتمش؛ ولی پیداش نمی‌کرد. آخرش هم مجبور شدم تک‌تک بین پست‌هام گشتم تا پیداش کردم. خیلی هم خوب می‌شد که حتی این امکان اضافه می‌شد که بین محتوای پست‌ها هم امکان جست‌وجو وجود داشته باشه. مثلاً من بین پست‌هام دنبال پست‌هایی خاصی باشم که یه کلمۀ خاص توشون باشه.



۳: آقا اصلاً چه معنی می‌ده هی از من عنوان مطلب می خواد خب شاید یکی عنوانش نیاد. می‌دونم که این عنوان برای جست‌وجو هست؛ ولی خب یه کاریش کنید دیگه.



خب همین ها بود. با تشکر از آقاگل عزیز از  آبان عزیز، محبوبۀ شب شیرین، احلام خانم، نسرین بزرگوار، هلناز خوشمزه و بشری عزیز دل  و آسوکای دلبر دعوت می‌کنم که توی این پویش شرکت کنند.




  • گلی

دیگر ندارمش.

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۴۰ ب.ظ

کاش آدم کسی را داشت که هر وقت نوشته‌ای جدید و نوبرانه می‌نوشت می‌خواند و نقد می‌کرد و آدم را وادار می‌کرد که دوباره و سه‌باره آن را بنویسد.

  • گلی

نادر ابراهیمی

جمعه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۷ ق.ظ

چند وقت پیش ایدۀ یه مقاله به ذهنم خطور کرد. تصمیم گرفتم تابستون روش کار کنم و بنویسمش. توی اون  مقاله می‌خواستم نگاه نادر ابراهیمی رو به شخصیت زن توی یکی از آثارش مقایسه کنم به نگاه یکی از نویسنده‌های روشنفکر. امروز یه مصاحبه خوندم از خانم فرزانه منصوری، همسر نادر ابراهیمی. صحبت‌های این خانم رو که می‌شنویم و می‌خونیم تازه متوجه می‌شیم که چقدر این خانم و آقا از خیلی از ماها توی نگاه به زندگی و کلاً نگاهشون به دنیا متفاوته. کلاً این مصاحبه خیلی چسبید بهم و امیدوارم کرد که حتماً اون مقاله رو بنویسم.

لینک مصاحبه برای اونایی که دلشون می‌خواد بخونن.

  • گلی

به دل نگیر ولی

يكشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۲۸ ق.ظ

کاش بقیۀ ماه‌های سال هم مثل ماه رمضون روی دور کند بود. لامصب سی روزش قد سی سال طول می‌کشه.


  • گلی

یک تکه زمین کوچک

جمعه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۷ ق.ظ

نمی‌خوام زیاد صغری‌کبری بچینم؛ پس اگر دنبال یه کتاب متفاوت برای نوجوان‌ها هستید این یادداشت رو بخونید.

  • موافقین ۴ مخالفین ۰
  • ۱۰ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۰۷
  • گلی

رضا یزدانی

سه شنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۴۳ ق.ظ

از تقاطع شهید احمد رسولیان که بگذری
می‌رسی درست روبروی یادمان کربلای پنج
انتهای بولوار حاج حیدر تراب
کوچه‌ی شهید فاطمی نسب:
خانه‌ی من است
حیرت آور است؛ نیست؟
اینکه این همه شهید
بر سر تمام کوچه‌ها ی شهر ایستاده‌اند
تا نشانی مسیر خانه‌های ما شوند
اینکه این همه شهید رفته‌اند
تا بهانه‌ی ترانه‌های ما شوند
حیرت آور است؛ نیست؟




پ ن: برای مجید خان

والا فکر نکنم اینقدرها هم فاصله ایجاد کنه که باعث آزار چشم بشه. من زیاد دقت نکردم؛ ولی الان امتحانش کردم توی حالت جاستیفای همچین هم توفیری نداشت با حالت‌های دیگه.

  • گلی