آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

این روزها

سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۴۶ ب.ظ

زندگی این روزهایمان خودش به خودی خود روی دور تند است اینکه ما هم سرعتش را زیادتر کنیم شاید کارها را پیچیده‌تر کند. داشتم فکر می‌کردم مگر هدف از زندگی لذت بردن نیست؛ پس چرا این‌قدر عجله دارم برای رسیدن به هدف‌هایم. انگار فهرست اهداف سال نودونه را برداشته‌ام و دلم بخواهد تندتند جلوی همه‌شان تیک بزنم. برای تیک خوردن هر کدامشان با خودم مسابقه گذاشته‌ام انگار. همین باعث شده که لذت کافی را از انجامشان نبرم. مثل همان شب صعود به حوض دال که تپش قلب گرفتم و تا خود لحظۀ حرکت تپش‌های تندتند قلبم را حس می‌کردم، جوری که فکر می‌کردم همین الان است جانم به لبم برسد. مگر قرار نیست که از صعودم لذت ببرم. کیف کنم از اینهمه تجربۀ جدید. از کشف آدم‌های جدید. پس حرف حساب این استرس‌ها چیست.

‌‌‌

‌‌‌داشتم به زانودردهای عجیب‌غریب این روزهایم فکر می‌کردم. آنقدر شدید که حتی بلند شدنم هم به سختی و به‌زحمت است. شاید این زانودردها دلیلش استرس برای صعود به دماوند باشد. اینکه مدام با خودم فکر می‌کنم اگر نشد، اگر نتوانستم.

‌‌‌‌

امروز فکر کردم به جای اینهمه عجله کمی بشینم تا نفسی تازه کنم و از تجربه‌های جدید لذت ببرم. زندگی دیدن جزییات مگر نبود. برای همین بعد از کلاس مجازی بدون اینکه عجلۀ خاصی داشته باشم و غصۀ کارهای عقب افتاده را بخورم. کمی به همین جزییات زندگی نگاه کردم و چه شگفت‌انگیز بود.

 

شاید همین روزها تصمیم بگیرم قید دماوند را بزنم. به جایش بروم همین کوه‌های اطراف. عجله‌ای برای رسیدن به قله نداشته باشم.حتی اگر چند روز طول بکشد. به جایش از دیدن قشنگی‌های کوه لذت ببرم. شب مانی داشته باشم. تجربه‌های جدید داشته باشم. به صدای طبیعت گوش بدهم. و سال دیگر با کوله‌باری از آرامش بروم دماوند.

 

‌‌‌دوستی می‌گفت این برنامه‌ریزی روزانه و هفتگی و سالانه، این خانه‌های رنگی و این جدول‌ها بیشتر آدم را استرسی می‌کند. به‌نظرم حق با اوست من زیادی درگیر این مربع‌های کوچک شده‌ام. باید خودم را از دست این‌همه مربع و سلول‌ و رنگ‌ نجات بدهم.

 

 

  • گلی

روایت‌های خواندنی بسازیم.

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۹ ب.ظ

:::یک

شنیده‌اید می‌گویند، تاریخ را فاتحان می‌نویسند. خب اگر همۀ افراد روایت‌های خودشان را بنویسند، تاریخ را چه کسانی خواهند نوشت؟!

 

 

 

:::دو

 خیلی‌ها همیشه دنبال موضوع برای نوشتن هستند. یعنی اولین سؤالی که از آدم‌های اهل نوشتن می‌کنند این است که موضوع نوشتن از کجا بیاوریم. چند وقتی است دارم به یک موضوع نوشتن در سطح کشور فکر می‌کنم. به‌نظرم اگر همۀ آن‌هایی که عشق نوشتن دارند این کار را انجام دهند یک کار جمعی درجه یک انجام داده‌ایم.

 

 

:::سه

دقت کرده‌اید ما اطلاعات چندانی از گذشتۀ کشورمان نداریم. مثلاً چرا وقتی مغول‌ها حمله کردند ما از نگاه مردم آن‌ روزها روایت چندانی نداریم. برای مثال چرا از دید فلان نانوا، فلان معلم مکتبخانه، فلان خانم، فلان چوپان، روایت ندارم. اگر بحث سواد و این‌ها را بگذاریم کنار دلیل دیگرش این است که ما ایرانی‌ها معمولاً اهل نوشتن روایت نبودیم. یا اگر هم بودیم در طول تاریخ برای ما اثری باقی نمانده. همین حالا که در قرن معاصر زندگی می‌کنیم هم اطلاعات چندانی از  اتفاقات مثلاً ده سال پیش نداریم. دروغ چرا اعتماد چندانی هم نباید از رسانه‌ها داشت. منظورم هر رسانه‌ای است. چه رسانه‌های این‌وری و چه آن‌وری؛ چون هر کس دارد منافع خودش را دنبال می‌کند. روایتی منصفانه است که از زاویۀ دید مردم کوچه و خیابان باشد. مردم عادی شاید بهتر بتوانند تاریخ را روایت کنند. ما به همچین روایت‌هایی از جنس مردم برای آینده احتیاج داریم.

 

:::چهار

پیشنهاد من این است از امروز شروع کنیم به روایت نوشتن اتفاق‌ها. اتفاق‌های کشور را هر روز بنویسیم.  از آنجایی که کشور ما هر روز کلی اتفاق در آن می‌افتد بهتر است که به هر موضوعی علاقه داریم روایت‌های همان حوزه را بنویسیم. کسی که به سیاست علاقه دارد، اتفاق‌های دنیای سیاست را بنویسد. کسی که به ورزش علاقه دارد اتفاق‌های دنیای ورزش را و... . بعد از چند سال می‌بینید چه گنجینه‌ای را سروسامان داده‌اید.

 

  • گلی