آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

۹۹ مطلب با موضوع «مادام بوکتا» ثبت شده است

به نوجوانان گفتن، از نوجوانان شنیدن ۳

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۰۱ ب.ظ

:::یک

ماها در خیلی از رابطه‌هایمان (رابطۀ والدفرزندی و رابطۀ عاطفی‌عشقی و رابطه‌های اجتماعی) وقتی از هم ناراحت یا عصبانی هستیم معمولاً چند موضع می‌گیرم: یا پرخاشگری می‌کنیم یا سکوت می‌کنیم.
در این کتاب قرار است به‌جای داد و هوار و ناراحتی از هم، یاد بگیریم که با هم حرف بزنیم و دربارۀ خواسته‌ها و انتظارهایمان از هم در آن موقعیت خاص صحبت کنیم.
بیشتر مثال‌های کتاب روی رابطۀ والدفرزندی هست؛ ولی می‌شود مثال‌هایش را به بقیۀ رابطه‌های اجتماعی هم تعمیم داد. کتاب خواندنی و کاربردی است و مطمئناً برای رابطۀ والدها و نوجوان‌ها و حتی مربیان و معلم‌ها راهگشاست.

 

:::دو

بچه که بودم با خواهرم که دعوایم می‌شد وسط جیغ‌جیغ کردن‌ها و بالاو پایین پریدن‌های من، او می‌نشست یک گوشه و سکوت می‌کرد. من بیشتر عصبانی می‌شدم. دلم می‌خواست حداقل چیزی بگوید که دلم خنک شود از حرص خوردنش؛ ولی سکوت می‌کرد و من بیشتر حرص می‌خوردم. به‌نظرم یکی از شکنجه‌های عصر جدید سکوت آدم‌ها در برابر هم است. اینکه بدون هیچ دلیلی بنشینی یک گوشه و سکوت کنی بی‌رحمانه‌ترین شکنجه برای طرف مقابلت است. کاش یاد بگیریم کلمه‌هایمان را خرج کنیم و با هم حرف بزنیم. دربارۀ خواسته‌ها و انتظارهایمان از هم حرف بزنیم و کلمه‌ها و حرف‌هایمان را نگذاریم برای روز مبادا. کلمه‌هایمان را بپاشیم به روی هم تا نور شوند تا سبز شوند تا پله شوند تا بتوانیم خودمان را از کلمه‌هایمان بالا بکشیم و  بهم برسیم و با سر انگشت‌هایمان روی صورت‌های هم لبخند بکشیم.

 

 

 

 

  • گلی

معرفی کتاب نامه از نشر اطراف

جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۷:۲۳ ب.ظ

‌‌

مثلاً مقدمه

امروز می‌خوام کتاب «نامه» نوشتۀ خانم کیتلین الیفایرنکا و مارتین گاندا رو معرفی کنم. اگر مثل من عاشق نامه و نامه‌نگاری هستین و یکی از فانتزی‌های نوجوانی‌تون نوشتن نامه به آدم‌ها بود این کتاب می‌تونه شما رو به آرزتون برسونه. می‌تونین با مارتین و کیتلین همراه بشین و شما هم کیف کنین از ماجراجویی این دو تا نوجون از دو قارۀ متفاوت.

کتاب اون‌قدر خوش‌خوان هست که مجبورتون می‌کنه همۀ کاروزندگیتون رو ول کنین و بچسبید به کتاب، کاری که کتاب با من کرد. 

‌‌

خلاصۀ کتاب

کیتلین باید برای یکی از درس‌هاش نامه‌ای به فردی توی یه کشور دیگه بنویسه. توی این درس قراره بچه‌ها با آداب و رسوم و فرهنگ کشورهای دیگه آشنا شن. کیتلین بین اونهمه کشور رنگ‌وارنگی که خانم معلم روی تخته نوشته، زیمباوه رو انتخاب می‌کنه و این شروع اتفاق‌های شگفت‌انگیز کتاب هست.

کمی حرف‌های جدی‌تر دربارۀ کتاب

خوندن کتاب #نامه همزمان شد با دیدن فیلم #lion  این فیلم و کتاب توی یه موضوع مشترک بودن؛ اینکه آدم‌‌های کشورهای توسعه‌یافته به کمک کشورهای فقیر میان و نجات‌دهندۀ تعدادی از مردم این کشورها هستن. کارهایی که کیتلین در حق مارتین کرده در حد یه نوجون عالیه و تأثیرگذار؛ ولی چیزی که من رو ناراحت می‌کنه اینه که سیاستمدارهای کشوری که کیتلین توش زندگی می‌کنه این بلا رو سر مارتین و هم‌وطن‌هاش آوردن. امریکا زیمباوه رو تحریم کرده و هر روز ارزش پول کشور مارتین پایین‌تر میاد، هر روز یکی از کارخونه‌های زیمباوه ورشکست می‌شن. ما توی کتاب تعدیل نیروهای کارخونه‌ها رو می‌بینیم بابای مارتین بیکار می‌شه و خانوادۀ مارتین فقیرتر تا حدی که مارتین پسر مغرور اول داستان غرورش رو زیر پا می‌ذاره و دست گدایی جلوی کیتلین دراز می‌کنه. و خب کیتلین مثل اسپایدرمن وارد قصه می‌شه و نجات‌دهندۀ مارتین و خانواده‌ش می‌شه.

من از تاریخ کشور زیمباوه خبر ندارم و نمی‌دونم چه بلایی سرش اومده؛ ولی تا اونجایی که توی کتاب خوندم این بود که امریکا از دندۀ لج با زیمباوه وارد شد و با زیمباوه کاری رو کرد که نباید.

می‌دونید کتاب من رو یاد چی انداخت؟ کتاب من رو یاد وضعیت فعلی ایران و امریکا انداخت. امریکا ایران رو تحریم کرده و عملاً ما نمی‌تونیم با خیلی از کشورها مرواده کنیم. ارزش پول ایران هر لحظه داره بی‌ارزش‌تر می‌شه و وضعیت معیشتی مردم ایران روزبه‌روز بدتر می‌شه.  تصمیم‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌های غلط  دولت فشل آقای بنفش دست‌به‌دست سیاست‌های امریکا داده و هر روز ما داریم به زیمباوه نزدیک‌تر می‌شیم.

حالا فرض کنیم تا سال دیگه ما می‌شیم یکی مثل زیمباوه بعد یکی از  نوجون‌های امریکایی مثل خانم کیتلین از صدقه‌سری بیاد توی بحران‌های ایران یه دانش‌‌اموز مستعد رو کمک کنه و به هر دری بزنه و ببرتش امریکا برای یک زندگی مثلاً قشنگ و دنیا رو پر کنه از این اتفاق.

‌‌

به‌نظر من این حال بهم‌زن‌ترین اتفاقیه که ممکنه برای یه ملت بیفته؛ اینکه ما شما رو تحقیر می‌کنیم و بعد برای اینکه پز ملت‌دوستی بدیم نجات‌دهندۀ یکی از شما می‌شیم.

اگر سیاستمدارهای امریکا که اتفاقاً بابای کیتلین یکی از همین سیاستمدارهاست دست از سر کشورهایی مثل زیمباوه و ایران و امثال اون‌ها برداره بدون شک دنیا جای بهتری می‌شه و مردم اون کشورها دیگه نیازی به این صدقه‌ها هم ندارن.

کتاب رو #نشر_اظراف چاپ کرده و توی این روزهای قرنطینه هم می‌تونید از #طاقچه نسخۀ الکترونیکش رو بخونید.

 

 

 

 

 

 

 

  • گلی

مورد خیلی عجیب تاریخ

چهارشنبه, ۴ دی ۱۳۹۸، ۰۱:۱۸ ب.ظ

تاریخ چیز عجیبیه. محاله تاریخ بخونید و روی بعضی‌ از اتفاقات مکث نکنید و با خودتون بگید چقدر آشنا چقدر شبیه امروز ما. فرقی نداره تاریخ کدوم کشور و کدوم زمان رو بخونید همیشه مطالبی هست که باعث تعجبتون می‌شه و باهاش همذات‌پنداری می‌کنید.

دارم تاریخ بیهقی رو می‌خونم. در کنار تاریخ بیهقی کتابی رو می‌خوانم که بتونم اتفاق‌های اون دوران رو بهتر بفهمم. یه جایی از کتاب دکتر فروزان‌فر می‌گه: البتگین برای رفتن به هندوستان قصد داره از منطقۀ غزنه بگذره؛ ولی حاکم غزنه اجازه نمی‌ده. بنابراین البتگین غزنه رو محاصره می‌کنه. اهالی غزنه توی محاصره قرار می‌گیرن و توی تهیۀ اقلام مورد احتیاجشون توی تنگنا قرار می‌گیرند؛ اما اهالی روستای زاولستان سپاه محمود رو تأمین می‌کنند. اهالی غزنه اونقدر در محاصرۀ اقتصادی قرار می‌گیرند که در نهایت به البتگین پیغام‌پسغام می‌فرستند که «ما را پادشاه باید عادل باشد و ما از او به جان و زن و فرزند ایمن باشیم و خواستۀ ما ایمن بود خواه ترک باشد و خواه تازیک.»

نمی‌دونم چقدر از غزنویان می‌دونید؛ ولی غزنویان اولین حاکمان غیرایرانی بودند که بر ایرانی‌ها حکومت کردند و با وردشون به کشور کلی فرهنگ‌های غیرایرانی با خودشون وارد کشور کردند. شاید هم.جنس‌گرایی کمترین صدمه‌ای بود که غزنویان از لحاظ فرهنگی به ایران وارد کرد.

خلاصه اینکه همیشه توی تاریخ آدم‌هایی بودند که از یک جایی به بعد نتوستند طاقت بیارن و خودشون رو  به بهانۀ زندگی آرام و بهتر تسلیم کشورها و فرماندهان قوی‌تر کردند و در نهایت چیزی جزو مکافات و بدبختی نصیبشون نشد.

 

 

  • گلی

و مردمان را، خواهی پادشاه و خواهی جز پادشاه هر کسی را نفسی‌ست و آن را «روح» گویند، سخت بزرگ و پُرمایه و تنی‌ست که آن را جسم گویند، سخت خُرد و‌ فرومایه.

و چون جسم را طبیبان و معالجان اختیار کنند تا هر بیماری‌ای که افتد زود آن را علاج کنند و داروهای و غذاهای آن بسازند تا به صلاح باز آید. سزاوارتر که روح را طبیبان و معالجان گزینند تا آن آفت را نیز معالجت کنند که هر خردمندی که این نکند بداختیاری کرده است؛ که مهم را فرو گذاشته است و دست در نامهم‌تر زده است.

  • گلی

پس از بیست سال

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۵۴ ب.ظ

من خیلی وقته کم پیش میاد کتاب بزرگسال بخونم؛ ولی یکی از کتاب‌هایی که خیلی به دلم نشست کتاب «پس از بیست سال» سلمان کدیور هست.

این کتاب رو بخونید و بعد مقایسه‌ش کنید با وضعیت الان کشور. برای اینکه با فضای این کتاب بیشتر آشنا شید یادداشتی که روی این کتاب با عنوان مورد عجیب تاریخ نوشتم رو بخونید.

  • گلی

پس از بیست سال

سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۲۸ ق.ظ

اگر دست من بود امسال تمام هیئت‌ها رو از عزاداری منع می‌کردم. از اینکه مدام میان شأن امام‌حسین عزیز رو در حد لب تشنه و خنجر و سر بریده پایین بیارن متفرم. به جاش به همۀ عزادارها یه کتاب «پس از بیست سال» سلمان کدیور می‌دادم و می‌گفتم این کتاب رو بخونید همگی. بعد از خوندن کتاب می‌اومدیم هیئت‌ها رو دوباره راه می‌انداختیم و بعد دربارۀ قیام امام‌حسین حرف می‌زدیم. مطمئنم بعد از خوندن کتاب پس از بیست سال تازه می‌فهمیم باید توی روضه‌ها چیا رو گفت و چیا رو ازش رد بشیم. سال‌هاست که برای لب تشنه و مشک آب گریه می‌کنیم غافل از اینکه رسالت امام عزیز چیز دیگه‌ای بود. رسالتی که اگر فراموشش نکرده بودیم حالا حال و روز کشور چیز دیگه‌ای بود.

 

  • گلی

یک اعتراف زشت

شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۲۷ ب.ظ

خیلی وقت‌ها اونقدر حس و حال یه کتاب رو دوست دارم و دلم می‌خواد اون حس و حال رو بقیه هم لمس کنند که یادم میره ما با خارجی‌ها کلی تفاوت فرهنگی داریم و ممکنه بخش کوچکی از اون کتاب مناسب بچه‌های ما توی ایران نباشه. پس لطفاً هر جایی دیدید من کتابی معرفی کردم؛ مخصوصاً کتاب کودک و نوجوان و قصد داشتید کتاب رو به یه کودک و نوجوان ایرانی هدیه بدید لطفاً و خواهشاً خودتون از قبل کتاب رو مطالعه کنید و بعد هدیه بدید.

 

 

با تشکر.

  • گلی

قدم یازدهم

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۴۱ ق.ظ

:::یک

خیلی از ما در بیشتر وقت‌ها نیاز به فقط  یک قدم بیشتر از همۀ تلاش‌هایی که در زندگی کردیم داشتیم تا دنیا را از آن چیزی که توی ذهنمان ساختیم قشنگ‌تر و بزرگ‌تر و جذاب‌تر ببینیم؛ ولی هیچ‌وقت جسارت و شهامت این یک قدم برداشتن را نداشتیم. پس نشستیم توی قفس ذهنمان و در دنیایی کوچک‌تر از اندازۀ واقعی‌ش زندگی کردیم؛ یک زندگی نچسب و روزمره.


خانم سوسن طاقدیس توی کتاب قدم یازدهم به بچه‌ها  یادآور می‌شود که جسارت این کار را پیدا کنند و قدم بیشتر از همیشه بردارند. هرچند خانم نویسنده می‌توانست آخر داستان را جوری بنویسد که مخاطب کودک با امید بیشتری قدم یازدهم را بردارد؛ ولی همچنان کتاب با این پایان بازهم جذاب است. توی شناسنامۀ کتاب این کتاب را مناسب سن الف و ب دانسته؛ اما از من می‌شنوید این کتاب مناسب سن ج و بالاتر است.



:::دو

این روزها صفحه‌های مجازی معرفی کتاب پر شده است از معرفی کتاب‌های ترجمه شده به این بهانه که کتاب ایرانی خوب نداریم؛ غافل از اینکه به این دلیل می‌گوییم کتاب خوب ایرانی نیست که کتاب‌های خوب ایرانی را نمی‌شناسیم. بیایم به نویسنده‌های ایرانی اعتماد کنیم و قدر داستان‌های معرکه‌ای که خلق کرده‌اند را بیشتر بدانیم تا هر روز شاهد خلق کتاب های بیشتر و بهتری از این عزیزان باشیم.




  • گلی

راهنمای شیوه‌های نقد ادبی

شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۰۵ ب.ظ

معمولاً وبلاگ‌نویس‌ها یک خصوصیت مشترک دارند؛ اینکه همۀ اونها عاشق نوشتن هستند. سروته هممون رو بزنند برمی‌گردیم به اصلمون که همون کلمه است. ما عاشق سروکله‌زدن با کلمه‌ها هستیم. میمیریم برای اینکه با کلمه‌ها، کلمه‌ها و ترکیب‌های جدیدی بسازیم و سودای نویسنده‌شدن رو توی سر داریم. نویسنده‌شدن هم عجین شده با کتاب. روزهامون و شب‌هامون رو با کتاب سر می‌کنیم تا یه روز بالاخره رؤیامون محقق بشه و بالاخره کتاب خودمون رو توی دست‌هامون بگیریم. ما کتاب می‌خونیم و همه‌مون هم دستی به معرفی کتاب داریم. وبلاگ هر کدوم از ما یه قسمت ثابت داره به اسم معرفی کتاب. کم‌کم این معرفی کتاب‌ها تبدیل می‌شه به یاداشت‌های حرفه‌ای‌تری از کتاب و در نهایت نوشتن نقد کتاب.

نقد کتاب با معرفی کتاب خیلی فرق داره و البته تخصصی‌تر هست. برای اینکه یک روز نقدهای شسته‌رفته‌تری بنویسیم نیاز به مطالعۀ تخصصی داریم. یکی از کتاب‌هایی که می‌تونه توی نقد نوشتن کمک‌مون کنه، کتاب «راهنمای شیوه‌های نقد ادبی» هست. یه کتاب جمع‌وجور و به زبان ساده که خانم معصومه انصاریان اون رو نوشته و انتشارات کانون هم چاپش کرده. به نظرم برای شروع خوندن کتاب‌های تخصصی توی این مسیر خوندن این کتاب خالی از لطف نیست.



  • گلی

نادر ابراهیمی

جمعه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۷ ق.ظ

چند وقت پیش ایدۀ یه مقاله به ذهنم خطور کرد. تصمیم گرفتم تابستون روش کار کنم و بنویسمش. توی اون  مقاله می‌خواستم نگاه نادر ابراهیمی رو به شخصیت زن توی یکی از آثارش مقایسه کنم به نگاه یکی از نویسنده‌های روشنفکر. امروز یه مصاحبه خوندم از خانم فرزانه منصوری، همسر نادر ابراهیمی. صحبت‌های این خانم رو که می‌شنویم و می‌خونیم تازه متوجه می‌شیم که چقدر این خانم و آقا از خیلی از ماها توی نگاه به زندگی و کلاً نگاهشون به دنیا متفاوته. کلاً این مصاحبه خیلی چسبید بهم و امیدوارم کرد که حتماً اون مقاله رو بنویسم.

لینک مصاحبه برای اونایی که دلشون می‌خواد بخونن.

  • گلی