یادم باشه در انتخاب بابای یحیی این مورد رو لحاظ کنم.
مردهای خونۀ ما کلاً خیلی شکمو هستند.
یعنی یه چیزی میگم یه چیزی
میشنوید. بعد جالب اینجاست، کلاً غذا از نظر اونها پلو با گوشت است.
مثلاً خوراک بادمجون از نظر مردهای خونۀ ما غذا نیست. کتلت غذا نیست و کلاً
دوست دارند در کل طول هفته مرغ و گوشت و ماهی و میگو در کنار پلو بخورند.
خب
بالاخره یه وقتهایی میشه که خانم خونه حوصلۀ اینهمه غذای با تشریفات رو
نداره و دلش میخواد یه غذای سبک درست کنه و امان از اون روز.
دیروز
ددی جان بنده تشریف میاره خونه، میبینه که ناهار خوراک سبزیجاته، کلی غر
زدن که این چه غذایه، کی اینو میخوره، یالا من گشنمه و فلان و بهمان. آخرش
هم قهر میکنه میره میخوابه.
بعدازظهر هم زودی شال و کلاه میکنه با حالت قهر میره دفترش.
هیچی
تصمیم گرفتم شام میگو درست کنم که حداقل شب برگشتنی بهجای شام منو نخوره.
یعنی باید قیافۀ ددی منو موقع خوردن شام میدیدین که چطوری چشماش برق
میزنه! فکر کنید آخرین لقمهاش رو که خورد انگار دوتا قلب از توی چشماش
قلپی زد بیرون.
بعدشم اینقدر خوشاخلاق شد.
همش با خودم فکر میکنم ددی اینقدر شکمو، آخه ددی اینقدر شکمو، دلامصب ددی اینقدر شکمو؟
- ۹۶/۱۱/۱۱