شهرزاد

اتفاق خوب این روزها هم شاید  شنیدن این باشد که حسن فتحی برای شبکه خانگی سریالی می سازد به اسم " شهرزاد " امیدوارم خاطرات خوب سریال " مدار صفر درجه " را برایمان تداعی کند !
سریال مدار صفر درجه از آن سریالهایی بود که هر وقت دلمان تنگ می شد برای یک عاشقانه ناب می نشستم نگاهش می کردم ! و هزار بار تمام قسمت های عشق سرگرد فتاحی و زینت الملوک را نگاه کردم و هزار بار هی غر زدم که چرا نسل مردهای شبیه سرگرد فتاحی به سر آمده ! و یکی از آنطرف جوابم را می داد چون هیچ زنی مثل زینت الملوک نبود که سرگرد فتاحی ی  برایش پیدا شود !


+ یه تکه از فیلم بود ، که سرگرد فتاحی روی قبر زینت الملوک ، نامه زینت رو می خونه ، اینو هنوز که هنوز یه وقتهایی زیر لب می خونم
بهروز خسته و دل شکسته من افسانه ها زیبا هستند چون واقعیت ندارند ، واقعیت زیبا نیست ، و تنها کسانی برای همیشه از آن ما خواهند بود که برای همیشه از دست داده ایم !

بودن یا نبودن ؟

جدیدا هم شعار زندگیم این شده که از هر اتفاق بد توی زندگی ، یک چیز مثبت از تویش پیدا کن ، برای ادامه دادن  زندگی . شاید برای همین باشد که با این سردرد ، و آخرین ساعات نزدیک به اذان مغرب ، که هکتور با آن هکتور بودنش کم می آورد توی این ساعت ، نشسته ام به نوشتن آن ایده بکر و به این فکر می کنم که می شود تا اسفند تمام شود یا نه ؟ می شود از تویش یک چیز قشنگ مثل یک رمان نوجوان در آورد یا نه ؟

واقعا چرا ؟

چرا هیچ وقت نپرسید چرا ؟ چرا همیشه به سبک خودش برید و دوخت و تنش کرد ؟  به دلم موند فقط یه بار ، فقط یه بار  ازم بپرسه  چرا ؟

مرا که خستگیم مثل روز روشن بود ..... نگو که آمده ای خسته تر کنی بروی !

یوقتایی هم خسته می شی ولی دیگه  نه تعجب می کنی ، و نه برات مهمه !

+ عنوان از جواد شیخ الاسلامی

گفته بودم چو بیای غم دل با تو بگویم !

اگر بخواهم برای خودم یک اسم سر خپوستی انتخاب کنم ، بی شک فقط اسم " خدای حرف های نزده " می تواند حجم و مسولیت اینهمه حرف نزده را به دوش بکشد !

من چقدر حوصله کردم که به اسم تو رسیدم !

یک اخلاقی هم دارم این است که وقتی از کسی ناراحتم ، نهایت کاری که می کنم این است که اسمش را توی مخاطبین گوشیم با توجه به درجه ناراحتیم از شخص مذکور  ، تغییر  دهم یا به کل نامش را پاک  کنم !
مثلا اگر از دست علی خیلی ناراحت باشم ، اسمش را که توی گوشیم "سید علی " ذخیره کردم ، به " علی " تغییر می دهم .  " سید " اسم علی یعنی همه ی دلبستگی من به علی  . "سید " نامش را که پاک کنم ، بعد از آن سکوت می کنم ! هر کی ازم بپرسد که چی شده ، سکوت می کنم ! آنقدر سکوت می کنم ، که خالی شوم از همه ی آن ناراحتی ها !
خیلی کم پیش می آید که بعد از این تغییرات دوباره رابطه م با آدمها همانی شود که قبل بود . تغییر دادن نام یکی در گوشی من یعنی تمام شدن خیلی چیزها !

این روزها  من مانده ام با وسوسه تغییر دادن یک اسم !

درد

همه ی زخم ها و غصه ها و حتی همه ی سکوت ها بی فایده بود !

دوری

آتش جهنم برای من ، دوری از توست !

----

میان این دل و خنده های تو رازی است  انگار !