یه جوریی هم روحانی تو نطق امروزش می گفت: این پیروزی بزرگ رو به دیپلمات ها تبریک می گم، انگار اون حرف های روزهای مناظره علیه سپاه و مدافعین حرم رو هم عمه من زده.
خلاصه خوش به حال خودش که کلاً بالا تشریف داره.
فضا یه طوری شده که هر کس یه حساب شخصی می فرسته تو کانال و می گه این حساب فلانی و من بهش خیلی اعتماد دارم و فلان و بهمان و کمک هاتون رو بریزید به این حساب؛ یه طوری هم می گن که انگار هلال احمر برگ چغندره و تنها کسی رو هم که بهش اعتماد ندارند منم
نمی دانی چقدر دلم می خواهد
خودم را به یک درخت
پیوند بزنم
خودم را به یک گل
نزدیک کنم.
تازگی ها
کوچه ای را پیدا کرده ام
که تیربرق چوبی دارد
گاهی کنارش می ایستم و
تن مرده اش را بو می کنم
کاش می شد
حلقومش را از شرّ سیم ها رها کند
مرا ببرد
همان جایی که آمده است
تا دوتایی سرمان را در ابرها و پرنده ها
فرو کنیم.
محمدرضا شرفی خبوشان | نامت را بگذار وسط این شعر | انتشارات شهرستان ادب
من: دخترا از درون دارم آتیش می گیرم، از بیرون دارم یخ می زنم به نظرتون چه مرگم شده؟
آبجی خانم: بدون اینکه آبجی زینب رو بترسونی، رو به قبله شو و جفت پاهاتم خودت بهم ببند.
من: :|
شما یادتون نمیاد، یک زمانی بود که انتشارات " سمت" ارزون ترین انتشارات بود؛ طوریکه آدم دلش می خواست تمام کتاب های دنیا رو انتشارات سمت چاپ کنه.
الان کتابی رو که انتشارات سمت سال ٩١ نهایتا ٨ تومن پشت جلد می زد شده ٢٣ تومن. آخه مگه از سال ٩١ تا ٩٦ چقدر تورم شده؟؟
اصلا مگه حسن کلید ساز نگفته بود تورم رو کنترل کردیم پس کو؟؟
مردم شریف ایران( اینجا رو مدل بغض اسحاق بخونید) آخه ٨ تومن کجا ٢٣ تومن کجا؟؟؟؟
