بعله این است حکایت یک خر لجباز . بجای خندیدن هم ، عبرت بگیرید :D
امروز داشتم فکر می کردم ، که خیلی از اتفاقاتی که پیش آمد شاید بخاطر این بود که من با خودم ، با دلم رو راست نبودم . یعنی می دانم یک جاهایی را اشتباه کردم ولی آنقدر ها هم شجاعت نداشتم ، که این اشتباهات را بپذیرم . نه اینکه حالا همه ی اشتباهات از سمت من بود نه ، ولی می توانستم خیلی از اتفاقات بعدیش را مدیریت کنم .
یا حتی مثلا اینکه می توانستم خیلی راحت زل بزنم توی چشمهای کسی و بگویم : من اشتباه کردم . حالا درست که می توانستم حرفم را به همین جا ختم نکنم و در ادامه ش بگویم : حالا من اشتباه کردم ولی تو هم آنقدر شعور نداشتی که این اشتباه را هی بزرگ و بزرگتر نکنی تا یک خطای کوچک شبیه یک کلاف سردرگم نشود و حتی کلی سرش غر بزنم و توپ را توی زمین آن بندازم و بقیه ماجراها . ولی خب می دانید ما ایرانی ها یک اخلاق بدی داریم اینکه هیچ وقت یاد نگرفتیم و یادمان ندادند که معذرت بخواهیم و همیشه ترسیدیم از اینکه اگر از کسی معذرت بخواهیم طرف مثلا گستاخ و افسار گسیخته می شود .
خب این یک اشتباه محض است و برای همین است که همه مان یک وقت هایی بدجوریی مثل خر توی گل گیر می کنیم .
- ۹۴/۰۶/۲۳