آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

خوب بودن همیشه کارساز نیست

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۳۴ ق.ظ

همیشه فکر می کردم ، زندگی شبیه این فیلم های معنا گرای شبکه چهار است . اینکه می شود مثل خانم توی فیلم ، کفش سه سانتی پوشید و به جنگ آنهمه مشکلات ریز و درشت زندگی رفت . اینکه از همان صبح که از خواب بلند شدی ، کفش سه سانتیت را بپوشی و سوار ماشین شاسی بلندت شوی و از این سر شهر به آن سر شهر بروی برای رفع مشکل هایت . به دیدن پسرت در پادگان می روی که عزم سربازی کرده روبرویش می نشینی و با همان صدای آرام مخصوص آدمهای توی آن شبکه با پسرت حرف می زنی ، پسرت بغض می کند و اشک می ریزد از حرفهایت ولی تو برخلاف هر مادر آرامی ، خودت را محکم نشان می دهی . با پسر که حرف زدی از پادگان که آمدی بیرون ، دیگر شب شده ، سوار ماشینت می شوی و راهی خانه می شوی و سر راهت بزرگترین بن سای توی گلفروشی را می خری و در سکانس آخر یک روز به ظاهر پر تنش دو چای برای خودت و همسرت می ریزی و درباره بن سای حرف می زنی !

و دست بالا اگر می خواستم فکر کنم ، خیال می کردم زندگی شاید مثل کتاب "چهل سالگی " باشد . اینکه روی تختم دراز بکشم و بدون آنهمه سال دوری ، رو به سقف اتاق بگویم : 

- بذار آدمها ازت خاطره خوبی داشته باشن !

و به این فکر کنم آدمها هر چقدر هم بد باشند من می توانم ، فقط خوبی های آنها را ببینم ، درست مثل آدمهای توی کتاب .


اما زندگی واقعی شبیه هیچکدام از این دو فیلم و کتاب نبود .

  • گلی