آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

سعدی خوانی

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۲۵ ب.ظ

هر گه یکی از بندگان ِ گنهکار پریشان روزگار، دست انابت به امید اجابت به درگاه حق جل و علا بر دارد، ایزد تعالی در او نظر نکند؛ بازش بخواند باز اعراض فرماید؛ بار دیگرش به تضرع و زاری بخواند، حق سبحانه و تعالی فرماید: یا ملائکتی قد استحییت من عبدی و لیس له غیری فقد غفرت له. دعوتش اجابت کردم و امیدش برآوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم.

کرم بین و لطف خداوندگار                                گنه بنده کرده است و او شرمسار


::: شاید خیلی از ما، همیشه تصورمان از خدا، یک آقای خیلی جدی کت و شلوار پوشیدۀ  شق و  رق باشد؛ درست مثل مدیر دبیرستان پسرهای دهۀ شصت. باهمان ابهت و صلابت. که اگر زنگ های تفریح دقیق می شدی می توانستی رد سایه اش را از طبقۀ دوم ساختمان دبیرستان، پشت شیشۀ اتاقش بینی. ببینی که چطور یک ابرو را داده بالا و از همان بالا آمار همه را دارد. اما خدایی که سعدی در متن بالا تصویر کرده است، خدایی است که بعد از یک روز سخت کاری درست مثل بابا بزرگ های دهه شصت، کت و شلوارش را در آورده و حالا عبای شکلاتیش را روی دوشش گذاشته و تکیه داده به پشتی توی پذیرایی و عینکی که با شیطنتمان یک دسته اش را از جا کندیم را در دست گرفته. از یک طرف ناراحت عینکش است و از طرف دیگر مدام توی دل خودش می گوید نباید اینقدر سخت می گرفتم و اشک بچه را در می آوردم. ولی عاقبت سرش را بالا می آورد و با گوشۀ چشم بهمان می فهماند به سمتش برویم. به سمتش می رویم و توی بغل بابا بزرگ، های های گریه می کنیم. و آخر نمی فهمیم گریه مان بخاطر کار بدمان هست یا دلمان برای بغل گرم بابا بزرگ تنگ شده بود.


  • گلی

نظرات (۱)

خدا شبیه یه حس است ..حس یه اغوش امن برای گریه کردن اروم شدن ...
ممنونم گل دختر بابت زیارت عاشورا ..بابت محبت ..
خوبم نگران نباش ..:)
پاسخ:
(: