تاریخ مذکر
تاریخ ما، به شهادت خودش، در طول قرون، به ویژه پیش از
مشروطیت، تاریخ مذکر بوده است؛ یعنی تاریخی بوده است که همیشه مرد، ماجرهای
مردانه، زور و ستمها و عدل و عطوفتهای مردانه، نیکیها و بدیها، محبتها و
پلشتیهای مردانه بر آن حاکم بودهاند. زن اجازه نقشآفرینی نیافته است، به همین
دلیل از عواما مونث در این تاریخ چندان خبری نیست. مرد از نظر بزرگترین مورخ
ایران، یعنی ابوالفضل بیهقی، بزرگترین عنصر سازندۀ تاریخ است، و به همین دلیل هر
کجای تاریخ مسعودی را که ورق بزنید، اعمال مردانی را میبینید که در حال ساختن یا
نابود کردن چیزهایی هستند و این چیزها همه عناصر تاریخی هستند.... تاریخ بیهقی
تاریخ مردان است و اگر از زن یاد میشود، یا مادر حسنک است یا مادرانی چون مادر
حسنک هستند که هیچگونه تحرک واقعی ندارند و یا اگر تحرک ناچیزی داشته باشند، در
حدود حلوا و شیرینی پختن برای مردان و یا امیران جوان محمد و مسعود، تحرک دارند.
زن در تاریخ بیهقی خنثی است، نه از نظر فرهنگی چیزی به وجود میآورد و نه از نظر تاریخی نقشی دارد.... و حقیقت این
است که زن ایرانی در گذشته، عملا وجود خارجی نداشته است و اگر وجود خارجی داشته،
وجود مخفی، مرموز، عقب نگهداشته شده و مرد زده بوده است. سیادت تاریخی مرد، زن را
تنها به عنوان یک انسان درجه دو، انسان شیئ شده و از انسانیت افتاده، خواسته است،
طوری که گوئی او حتی حاضر و ناضر بر جریانهای تاریخی هم نمی توانسته است،
باشد، چه رسد به اینکه مثل زینب اعراب با نطق و بیانش مجلس یزید را بلرزه درآورد و یا مثل ژاندراک، عصیان را به وحی و الهام درآمیزد و قیامش را منطقی و در عین حال الهی نشان دهد. و یا مثل الیزابت اول دل شیر پیدا کند و سلیح رزم بپوشد و در میدان جنگ حاضر شود و قوم خود را به ضد ناوگان شکست ناپذیر فیلیپ اسپانیایی به مبارزه برانگیزد و حتی پیروز هم از آب درآید.... پس تاریخ ایران در گذشته مذکر بوده است و بیزن؛ و زن متاسفانه در دالانها
و پستو پسلهها نگهداشته شده است.
:::تاریخ مذکر | رضا براهنی | نشر اول
- ۹۵/۰۸/۲۳