سفر با حاج سیاح
وین به زنی ماند نجیبزاده، با همان وجاهت و فخامت. وقارش وادارت میکند در مقابلش سکوت کنی و انحناهایش را که از میان چین لباس بیرون زده دزدکی بپایی. پا به سن است ولی به یمن زندگی مرفهاش هنوز نشانههایی از نشاط جوانی را حفظ کرده. هنوز هم با همه جور تمرین جسمی، خوشهیکلیاش را حفظ کرده و نگذاشته شکمش آویزان شود. ولی وقتی دستش را دراز میکند که به سبک نجبا بر آن بوسه بزنید میتوانید چین و چروکش را حس کنید. راه رفتن خرامانش نگاهت را در امتداد مسیرش میکشاند، اما درست وقتی دلتان برایش غنج میرود میبینید در جواب لطیفهای بیمزه قهقهه میزند و خندهاش با خرناسی خوکوار همراه است.
سفر با حاج سیاح | احسان نوروزی | نشر افق
پ ن: سفرنامه که میخوانم، اون قسمت از وجودم که عاشق سفر هست، به شدت عصبی و دلخور میشه که چرا هنوز هیچ کشوری سفر نکردی؟ یا حتی اونقدر دوست و رفیق توی خارجه پیدا نکردی که دعوتت کنند خونه شون! و حتیتر چرا پول نداری و اون چندرغاز پولی هم که داری رو صرف چیزهای بیخود میکنی و پس اندازی نداری بری سفر. بعد هی غصه میخورم و دلم میخواد برگردم به عقب و بشینم پشت اون میز و صندلی های مدرسه و وقتی معلم موضوع انشا داد که علم بهتر است یا ثروت؟ با شجاعت کامل یه انشا بنویسم و در آخر نتیجهگیریش بنویسم جانم مسلما ثروت بهتر از هر چیزی توی این دنیاست.
- ۹۵/۱۱/۰۷
اون هم از وضعِ ابن بطوطه با اون همه زنِ موقت و دائم توی کشورهای مختلف! از جزایر مالدیو حتی!
پ.ن: تازه قرار شده ویزای آمریکا رو به مدت سی روز به ایرانی ها ندن...نمیشه رفت!!