.
سه ساعت و پانزده دقیقه تمام را نشستم پای فیلم "لیست شیندلر" . با این سه ساعت و پانزده دقیقه میشد حداقل دو صفحه به پایان نامه ام اضافه کنم و یک روز، جلسه دفاعم را جلوتر بندازم و یا حتی نود درصد از کتاب جدیدی که شروع کردم را بخوانم و یا کلی کار دیگر. ولی راضیم از این سه ساعت و پانزده دقیقه ایی که صرفش کردم.
چقدر فیلم خوبی بود. حتی خوب نه عالی. پر از بغض، پر از سکانسهای که زیر لب دعا دعا میکردی برای آدمهای توی فیلم، پر از اشک و حسرت.
ولی کاش کارگردان فیلم آن ده دقیقه آخر فیلم را جوانمردانه تر و انسانی تر میساخت. آنجایی که سرباز روس میآید و به یهودیها میگوید که شما را ارتش روسیه آزاد کرد و بعد مرد یهودی میگوید ما کجا برویم سرباز روسی میگوید شرق نروید چون شرقی ها از شما متنفر هستند و غرب هم نروید که به صلاحتان نیست و بعد یک شهر را را نشان میدهد که یعنی آنجا برای شماست و در آخر ترانه" اورشلیم شهر طلا " را می خواند.
بنظرم زمین و آدمها به اندازه کافی درد کشیده اند و دیگر نیاز نیست یک ملت دیگر در آتش کینه ملتی دیگر بسوزند.
پ ن: وقتی تند و تند و پشت سر هم پست می زنم یعنی یه مرگیم شده، یه مرگیم شده؟
- ۹۵/۱۱/۲۰