چراغها را من خاموش میکنم
آشپزخانه با آنهمه کار و ریخت و پاش پناهگاه امنی برای تنها ماندن است. حریمی برای عشقها و وسوسهها و تردیدها. کسی از لابهلای آن همه ظرف و بوی غذا و پخت و پز عشق کوچک و ترسخورده را نمیبیند. آشپزخانه مخفیگاه خوبی است هم برای زن هم برای رازهای زنانه.
گفتهاند بهترین محل برای پنهان کردن چیزی، در دسترسترین نقطه ممکن است. برای همین تا پایان رمان هیچکس از اطرافیان کلاریس، گمان نمیبرد کدبانوی پاکیزه و غمگین ما که بیشتر اوقاتش را در آشپزخانه میگذرد عاشق شده است. هیچکس گمان نمیبرد، حتی امیل که معشوق است.
چراغها را من روشن میکنم | شهلا زرلکی | نقد و بررسی آثار زویا پیرزاد
پ ن: خانم زرلکی کتاب نوشته، که مثلا آثار خانم پیرزاد رو نقد کنه، نقدشون دقیقا شبیه گعدههای دوستانه است که همهچیز رو تعریف میکنند الا موضوع اصلی. اگر همین جملۀ بالا رو نمیخوندم، کتابش رو پس میفرستادم با یه نامۀ بلند بالا با این موضوع که خان زرلکی، خواهشمندیم از این به بعد آثار هیچ بدبختی را نقد نکنید با تشکر.
پ ن: اگر روزی، روزگاری استاد دانشگاه شدم و از اون طرف، استاد راهنما پایاننامه، اولین کاری که میکنم اینه که دانشجو رو تشویق میکنم که با موضوع پایاننامهاش زندگی کنه، نه ولش میکنم به امون خدا تا بیست روز قبل دفاع.
- ۹۶/۰۵/۲۳