نمایشگاه کتاب استانی
از من میشنوید اعتبار هر نمایشگاه کتابی به سالن کودک و نوجوانش است.
شما میتونید برید سالن کودک و نوجوان و هی لذت ببرید از اونهمه انرژی و حالِ خوب.
دیروز
رفتم نمایشگاه کتاب؛ اعتراف میکنم همون چند دقیقهایی که تا اومدن دوستم
رفتم سالن کودک و نوجوان بیشترین انرژی رو گرفتم. مخصوصاً اون دختر خانمی
که توی غرفه کانون پرورش فکری بود. تنها فروشندهای بود که به همۀ کتابها
اشراف داشت و حتی اونقدر خوب کتاب معرفی میکرد که آدم دلش میخواست توی
اون غرفه وایسته تا این خانم فقط حرف بزنه و کتاب بخونه.
بنظرم فروشندۀ
هر غرفه توی جذب مخاطب خیلی مهمه چیزی که انتشاراتیها اصلاً بهش توجه
نمیکنند. خیلی از غرفهها که میری یا فروشندهاش اصلاً کتاب نمیشناسه یا
دل به کار نمیده و براش مهم نیست این آدمی که اومده کتاب بخره حداقل دو
کلام باهاش حرف بزنه که شاید تونست یه کتاب خوب بخره.
چقدر خوب می شد
اگه انتشارات آرما توی سالن کودک و نوجوان غرفۀ جدا داشت، که وُریا هم توی
اون سالن بین همسن و سالهای خودش بود نه توی سالن حافظ و بین اونهمه آدم
بزرگ.
پ ن: نتیجۀ اخلاقی پست هم اینه که نمایشگاه کتاب شهرتون رو
که میرید حتماً سالن کودک و نوجوان رو فراموش نکنید و از همه مهمتر غرفه
انتشارات آرما هم تشریف ببرید و وریا یِ جان رو هم با تخفیف ویژه بخرید و
از خوندنش لذت ببرید. (آیکون همون مامان سوسکه که میگه الهی قربون دست و
پای بلوری بچهام برم)
- ۹۶/۰۹/۰۵