شب های روشن از نوع کتابیش
بالاخره دیشب نشستم کتاب «شبهای روشن» رو خوندم. برای منی که عاشق فیلم
«شبهای روشن»*ام شاید الان یکم دیر باشه برای خوندن این کتاب.
مخصوصاً
وقتی به یکی این فیلم رو معرفی میکردم و با کلی شور و شوق دربارۀ فیلم
حرف میزدم و چهها که در وصف این فیلم نمیگفتم؛ یعنی یکجوری تعریف می
کردم انگار مثلاً خورۀ سینمام. ماجرا وقتی جذاب میشد که از شانس کج من طرف
کتاب شبهای روشن رو خونده بود و ازم میپرسید: راستی کتابش رو خوندی؟ و
من لبخند ملیح ولی تلخی تحویلش میدادم که نه!
خیلی صحنۀ ضایع و ایضاً دردناکی بود، طوریکه آدم میتونه ازش یه فیلم تراژدیک بسازه.
خلاصه
اینکه دیشب این کتاب رو توی دو سه ساعت تموم کردم و با ابراز تأسف از وقتی
که پاش گذاشتم، باید بگم کتابش چنگی به دل نمیزد. اصلاً موندم چطور سعید
دقیقی (نویسندۀ فیلم شبهای روشن) تونست از همچین کتابی، فیلمنامهای به
این شاهکاری دربیاره.
شاید دلیل اصلی که کتاب به دلم ننشست ترجمۀ کتاب
بود؛ البته ناگفته نماند که کتاب رو سروش حبیبی ترجمه کرده؛ کسی که اسمش
یه برند است توی حوزۀ ترجمه.
کتاب یک داستان عاشقانه رو روایت میکنه،
پس برای همین کلمههایی که مترجم استفاده میکنه باید خیلی روح و احساس
داشته باشه که خواننده بتونه باهاش ارتباط برقرار کنه. نه اینکه جملهها رو
ترجمۀ لفظ به لفظ کنه و یه مشت کلمۀ بیاحساس رو بپاشه تو صفحه و به صرف
اسم نویسندهای که پشت جلد است کتاب فروش بره و تو خیال کنی وای پسر عجب
ترجمهای.
بهنظرم مترجمهای کتابهای کودک و نوجوان ما خیلی قویتر از
کتابهای بزرگسال هستند. مثلاً خانم کیوان عبیدی آشتیانی ترجمههاش عالیه،
تو اصلاً احساس نمیکنی که داری یه کتاب ترجمه شده میخونی، بسکه کلمههاش
احساس توش موج میزنه و تو میتونی خیلی زیاد با شخصیتهای داستان
همذاتپنداری کنی، چون کلمههاش رو درک میکنی؛ ولی در ادبیات بزرگسال ما
کتابها ترجمه میشوند فقط به صرف اینکه بازار خالی از ترجمه نباشه. مثلاً
یکی از مترجمهای پرآوازۀ این روزها پیمان خاکسار است. یه وقتایی دلم
میخواد برم به آقای خاکسار بگم، بیخیال رفیق واقعاً وحی نشده که همۀ
کتابهای روز دنیا و جایزه برده رو تو ترجمه کنی، کیفیت رو فدای کمیت نکن
رفیق، بسکه گند زدی به تصورات من با اون ترجمههات.
*(البته نسخهٔ ایرانی فیلم، نه ایتالیاییاش، البته نسخهٔ ایتالیایی رو دیشب کشف کردم و هنوز ندیدمش)
پ ن: به دوستی که دیشب یه کامنت خصوصی گذاشت اینجا
سلام (:
راستش رو بخواید من خیلی وقته دیگه از کسی دلگیر نمیشم و نیستم. البته تا اونجایی که من یادم میاد دلیل ناراحتیم از شما چیز دیگهای بود نه این دو موردی که گفتید (:
ممنون از ابراز محبتت به وریا.
و امیدوارم که سال نود و هفت سال رسیدن به آرزوهای قشنگ و نجیبت باشه و اینکه سال نوت پیش پیش مبارک (:
- ۹۶/۱۲/۱۵