هوای تو
:::یک
یه روز قبل اینکه برم مشهد، به حسابم یه پولی واریز شد که نه کم بود نه زیاد. به اعضای خونواده گفتم: کسی پولی به حسابم ریخته که همه دسته جمعی و یکصدا گفتن: من، من، من ریختم که یعنی هیچکدومشون نفرستادند.
ددی جان گفتند شاید انتشارات به حسابت ریخته. گفتم اگر انتشارات ریخته بود خبر میداد تازه قسط دوم انتشارات برای مهرماه هست نه الان.
خلاصه ما به هرکی گفتیم بابا کی مسئولیت این اقدام تروریستی رو برعهده میگیره کسی قبول نکرد.
حالا نه میشد پول رو خرج کرد و از اونطرف چشمک میزد برای مصرف شدن.
گفتم حالا بعد اینکه اومدم شیراز برم بانک ببینم کدوم خیر دیده ای این حرکت رو زدند که دیروز انتشارات آرما نامه فرستاده که توی همون تاریخ همون مقدار رو براتون فرستادیم.
حالا که مشخص شد، کار انتشارات بوده یه بخشی از ماجرا حل شد یکهو یادم اومد من قبلاً ده جلد کتاب از انتشارات سفارش دادم خب قاعدتاً باید هزینه کتابها رو از قسط دوم کم کرد و پول رو پرداخت میکردند برای همین مجبور شدم زنگ بزنم به انتشارات و بگم که بابا اضافه فرستادید پول. بعد از تماس گفتند اشکال نداره بابا، نوش جونت اون ده جلد کتاب و اینکه انگار فروش نمایشگاه کتاب خوب بوده و قسط دوم رو زودتر دادند.
از حال و احوال وریا پرسیدم که گفتند تا یکی دوماه آینده میره چاپ دوم انشالله.
هیچی دیگه همگی بیاید دست به دست هم بدهیم به مهر این چندتا جلد آخری هم فروش بره وریا بره چاپ دوم. با علی (داداشم) شرط بسته بودم که شش ماهه وریا میره چاپ دوم. اگر الان هم بره هرچند شرط رو نبردم؛ ولی خب چیزی از ارزش های وریا کم نمیشه: آیکون دلداری دادن به خودم.
:::دو
پاییز ۹۶ آهنگ (هوای تو) فرزاد فرخ رو خیلی زیاد گوش میدادم. الان میفهمم چرا اینقدر دوسش داشتم.
- ۹۷/۰۳/۲۴