.
سه شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۴۹ ب.ظ
خواب یه دوچرخه دیدم که کنار یه دیوار زنجیرشده بود و اون مجنونوار و شیدا روی زمین با گچ سفید مینوشت:
+ چندتا دوسم داری؟
_ از چند؟
+ از ده.
_ ده تا.
نوشتنش که تموم شد. بلندشد خونههای ششخونهای که روی زمین کشیده بود رو یکییکی لیلی کرد.
منم انگار با یه فاصلهٔ چندمتری اونورتر کنار یه چنار ایستاده بودم و نگاهش میکردم و دوتا از دوستاش اونورتر ما با تعجب بهکارهاش نگاه میکردند.
پ ن: باید یه مخترع پیدا بشه، یه مادهایی چیزیی اختراع کنند برای نگه داشتن حال خوب آدمها.
- ۹۷/۰۴/۱۲