باز آی که باز آید عمر شدهٔ حافظ
يكشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۴۶ ب.ظ
دیروز توی حافظیه یه دختر و پسر عاشق دیدم. پسره انگار بعد از مدتی از یه شهر دور اومده بود دختره رو ببینه و دختره اینقدر خوشحال بود و اینقدر بالا و پایین میشد از خوشحالی که دلت غنج میرفت از ذوق دختره. دختره یه ست آبی یواش و ملیح پوشیده بود. از وقتی دختره رو دیدم تا وقتی که از حافظیه اومدم بیرون، سوار خط شدم، رفتم پایانه، خیابون رو رد کردم، مغازهها رو یکییکی رد کردم قلبم داشت از جا کنده میشد.
باید برم یه ست لباس آبی یواش و ملیح بخرم.
- ۹۷/۰۵/۱۴