آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها
رفته بودم سایت سازمان سنجش که دیدم نتایج رو زدند. اسمم رو که وارد کردم، سایت بهم اخطار داد که اول اینکه اسم وبلاگت رو باید بزنی نه اسم خودت رو. اسم وبلاگ رو که زدم باز اخطار داد  که چون اسم وبلاگت خاصه باید اسم رو توی گیومه بزنی.
اسم رو توی گیومه زدم گفت چون سبک نوشتنت خاصه باید وارد یه گیومۀ دیگه‌اش کنی. یعنی گیومه در گیومه.
بعد استاد شمارۀ ۱ خواست به دادم برسه انگار. داشتم با خودم فکر می‌کردم استاد شمارۀ یک از کجا سروکله‌اش پیدا‌شده که استاد شمارۀ ۴ با همون لبخند پدرانه‌اش گفت نه. تو باید آدرس اون یکی وبت رو بزنی نه این یکی. به توصیۀ استاد شمارۀ ۴ آدرس اون یکی وبم رو زدم، که باز اخطار داد. اینبار گفت تو گیومه‌ات فارسی نیست. (می‌دونید که گیومۀ فارسی با گیومۀ انگلیسی فرق داره و گیومۀ فارسی رو کیبرد من زدن همزمان کلیدهای کنترل و ن و کنترل و م. کنترل ن برای تایپ‌کردن گیومه باز است و کنترل و م برای بستن گیومه است).
اونقدر بهم اخطار داد که از ترس اونهمه گیومه‌ و پرانتزی که دور سرم می‌چرخید از خواب بلند شدم. اولین کاری کردم این بود که خوابم رو توی دفترچه‌ام مثل بقیۀ خواب‌هام بنویسم تا یادم نرفته.
هنوز خوابم رو کامل یادداشت نکرده بودم که امید بالای سرم اومد که گفت: نسرین بدو که نتایج رو زدن.
نتایج رو که دیدم جلوی اسمم زده بود مردود اونم با گیومه. یعنی برای تأکیدکردن روی مردودیم.



پ ن: آقا از روزی که شباهنگ گفت توی چالش من به جای تو شرکت کنم. اولش کلی هیجان‌زده شدم چون کلی ایده داشتم برای نوشتنش؛ ولی هرچقدر گذشت من همۀ ایده‌هام پرید چون هر روز ترسناک‌تر می‌شد نوشتن به‌جای یه نفر دیگه.
از اون‌جایی که من همیشه شب امتحانی بودم این پست رو دقیقۀ نودی نوشتم با یه سردرد خفن. چنگی به دل نمی‌زنه ولی همین بود توان ما.
  • گلی

نظرات (۷)

چقدر شباهنگ زوایا داره :دی
به نظرم خیلی هم عالی بود :)
پاسخ:
آره خیلی زوایا داره؛ مثل من یه خطی نیست.

نظرت لطفت هست اینکه می‌گی عالیه (:
به عنوان کسی که‌ همه متن‌هایی رو که‌‌ به جای شباهنگ نوشته شده خوندم، باید بگم این جزء بهترینا بود از نظر گرته‌برداری از سبک:)
لازم به ذکره به همون دلیل بالا، الان به جز خود شباهنگ، هیچ‌کس تو کل بیان قد من صلاحیت داوری نداره:دی
پاسخ:
((:

گرته‌برداری خیلی خوب بود.
تو مایه‌های خواب همون شبی بود که صبش نتایج اعلام شد. فکر کن سایت سنجش تأکید داشت توی گیومه که گذاشتم اسممو، اینتر بزنم و بازم بنویسمش توی گیومه، نه یکی، بلکه این بار توی دو تا گیومه و دوباره اینتر بزنم و باز بنویسمش توی گیومه :|
لحنت خیلی شبیه لحن من بود. مخصوصا اونجاها که یه چیز بدیهی رو توضیح میدی تا جای ابهام و سؤال نمونه :))
امممم دیگه... آهان! این استاد شمارهٔ چهار خانوم بود. آقا نبود. یه خانومِ پیر و باسواد و فوق‌العاده دیسیپلین‌دار و سخت‌گیر با خلق‌وخویی عینهو مادرشوهرا. از هشت نفر دو نفرو انداخت بقیه هم با نمرات مشعشعی پاس شدن. منم نمرهٔ منحوس سیزدهو از آن خود کردم :|
پاسخ:
روزی که گفتی بنویسم، چندتا کد توی ذهنم بود که رعایت کنم. همین توضیح‌دادن بدیهیات. اینکه پستت همراهه کلی عکس باشه. اینکه چیزایی برات مهمه که من اصلاً تا حالا بهش فکر هم نکردم مثلاً یادداشت‌کردن خواب‌هات، نگهداری وسایلی که دوست داری مثلاً لیوان‌های یه بار مصرف. اینکه توی عکست باید نشان حاکم بزرگ یعنی جغد هم باشه.
اوایل که پست‌هات رو می‌خوندم با خودم می‌گفتم چقدر خودشیفته‌ای؛ چون مثلاً نکات ریزی رو از خودت می‌گفتی. مثلاً یه بار از تعریف استادت گفتی که تو رو نابغه صدا زده بود. یادمه فایل صوتیش رو هم گذاشته بودی.
بعد که بیشتر وبت رو خوندم دیدم نه این از خودشیفتگیت نیست این از دقتت به مسائل است.
نکتۀ آخری که هم باید دقت می کردم تودرتو‌بودن تعریف‌کردن‌هات است.

به‌نظرم اصلاً شبیه پست‌های خودت نیست؛ ولی دیگه بیشتر از این بلد نبودم :D
استاد شماره یازده بود. چون من تغییر رشته‌ای بودم، همیشه منو دست کم می‌گرفت. یه جوری بود برخوردش که انگار بلد نیستم این چیزایی که درس میده یا نمی‌تونم یاد بگیرم. هر بارم جواب سوالاشو می‌دادم یه جوری برخورد می‌کرد که انگار شانسی جواب دادم. اون روز که دستمو بلند کردم و جواب سوالشو دادم گفت شما خیلی باهوشی! منم ذوق کردم اومدم تو وبلاگم نوشتم و ذوقمو با خواننده‌هام به اشتراک گذاشتم. نمی‌دونستم حمل بر خودستایی می‌ذارین :دی :)) اون ترم، درسشو با بیست پاس کردم. هم نمرهٔ کامل گرفتم هم بالاترین نمره رو. دیگه بهم ایمان آورد :))
نمی‌دونم با سبک هندی و کلیله و دمنه آشنایی داری یا نه. این تو در تو بودنو از اون سبک یاد گرفتم. موقع حرف زدن هم انقدر پرانتز توی پرانتز باز می‌کنم که یه وقتایی خودمم یادم میره از کجا به کجا رسیدم :)))
پاسخ:
گفتم که اون اوایل که می‌خوندم همچین حسی داشتم بعدش واقعاً همچین حسی نداشتم.

آره. کلیله و دمنه همین شکلی است تا حالا به این شباهت فکر نکرده بود (:


آقا شماها خییلی خفنید، من نتونستم :(((
پاسخ:
مال من که خوب نشد.

اصلاً کار خیلی سختیه جای یکی دیگه نوشتن.
چقدر همه جای شباهنگ نوشتن.
دوست داشتم وب خودشم میدیدم :)
پاسخ:
آخه خودش ازمون خواست به‌جاش بنویسیم.
اصلاً وبش رو نخونده بودی قبلاً؟

شاید یبار رفته باشم، گذرا...
الان اصلا یادم نمیاد.
پاسخ:
ان‌شاءالله دوباره بنویسه که وبش رو بخونی (: