دیوانه و مجنون
یه اخلاقی دارم که اول کتابهام شعر مینویسم. معمولاً شعرهای عاشقانۀ سوزناکی هم هست.
یه سری از کتابهام رو از کتابخونه آوردم بیرون که برای فروش بذارم کانال سروتاب بعد پشت همهش هم شعر داره با امضای خودم.
هیچی دیگه داشتم فکر میکردم اون بندهخدایی که این کتابها نصیبش میشه دربارۀ حال و احوال روحی من چه فکرهایی میکنه؟
مثلاً چند تا از شعرهاش ایناست:
گاهی تو را در کنار خود احساس میکنم
اما چقدر دلخوشی خوابها کم است
تاریخش برای ۱۳۹۱.۸.۲۲ هست.
یا این یکی
جایی هست که جز «تو» هیچکس نمیتواند آن را پر کند.
این یکی تاریخ نداره.
یا این یکی
باید تمام نیازمندیهای همشهری را رزرو کنم
باید تیتر درشت بزنم «گمشده»
باید بیابمت.
این یکی تاریخش برای ۹۱.۱۰.۱۰ هست.
و کلی از این نوشتهها.
تنها
مزیتی که شاید این نوشتههای پشت جلد کتاب داشته باشند اینه که اگر روزی
روزگاری نویسندهای معروفی شدم، این کتابها توی حراجی به قیمت هنگفتی به
فروش بره. یا حتی شاید یه روزی از روی این نوشتهها یه پایاننامۀ دانشجویی
نوشتن و آخرش به این نتیجه رسیدن که این نویسنده از همون جوانیهاش دیوانه
بود.
- ۹۷/۱۰/۱۹