آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

اینم از شمارش جوجه‌های من

جمعه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۷، ۰۵:۵۹ ب.ظ
عجیب‌ترین اتفاقی که توی سال ۹۷ برای من افتاد، حق دادن به آدم‌ها بود. اینکه اگر کسی بدترین کار دنیا رو هم انجام می‌داد من بهش حق می‌دادم و با خودم فکر می‌کردم شاید وضعیتی که توش هست ایجاب می‌کنه که همچین کاری رو بکنه.
سال ۹۷ رو با یه تعطیلات خوب شروع کردم؛ اما امان از اردی‌بهشت و خرداد و تیر و مرداد. انگار توی یه چاه عمیق افتاده بودم و هر چی هم تقلا می‌کردم نمی‌تونستم خودم رو نجات بدم. الان که از اون روزها فاصله گرفتم و بهش نگاه می‌کنم می‌بینم اتفاقاً روزهای قشنگی بود. پر از اتفاق‌های حسی و خاطره‌انگیز. غم بود؛ ولی غمش هم قشنگ بود.
پاییز معرکه‌ای رو شروع کردم؛ ولی پاییزم دلش با من نبود؛ اما بازم اتفاق‌های خوبش قشنگ‌تر از اتفاق‌های بدش بود؛ چون یاد گرفتم فقط اتفاق‌های خوب رو توی ذهنم زنده نگه دارم و غم اتفاق‌هایی که افتادنش دست من نیست رو نخورم. قرار بود بعد از پاییز کلی روزهای خوب برامون رقم بخوره که نشد.
۹۷ یه قدم به ویرایش نزدیک‌تر شدم. ادبیات کودک و نوجوان رو جدی‌تر دنبال کردم. وارد یه مقطع جدید آموزشی شدم. سال ۹۷ برای اولین بار در مقام یه نویسنده توی نمایشگاه کتاب بودم و نگم چه حال خوبی داشتم. مخصوصاً اون روز با وجود بشری و احلام برای من خاطره‌انگیزتر هم شد.
هر کس برای اولین بار من رو می‌بینه اولین چیزی که بهم می‌گه اینه که چه صدای قشنگی داری. بعد از اونجایی که صدام خیلی کوچولو می‌زنه، پیشنهادی که بهم می‌دن اینه: تا حالا رفتی تست اجرا بدی؟ خیلی به درد اجرای برنامۀ کودک می‌خوری ها. خب سال ۹۷ این فرصت رو به من داد که مجری یه برنامۀ کودک باشم. اینم از اتفاق‌های جذاب سال ۹۷ برای من بود و البته پر از استرس. اگر اصرارهای دوستم نبود همون روز دوم انصراف می‌دادم؛ ولی پری هربار کلی انرژی می‌ده و می‌گه من می‌دونم که تو از پسش برمیای سیده زهرا.
توی برنامه‌ام نوشته بودم سال ۹۷ باید کتاب دومم رو نوشته باشم که نشد. قرار بود کلی سفر برم که نشد. فقط چند وقتیه با یه گروه کوهنوردی جمعه‌ها میریم کوه.
و در نهایت سال ۹۷ من گره خورد به کسی که نیست.

  • گلی

نظرات (۶)

اینه که میگم اعتماد به نفست فوق العاده داره خودشو نشون میده :)

 موفق باشی و پیروز و سربلند :)

در ضمن روز نمایشگاه یکی از هیجان انگیرترین روزهای این سالم بود و با افتخار میتونم بگم تو یکی از قشنگیهای این سالِ ناقشنگِ من بودی:)
پاسخ:
فدای تو مهربون (:
احسنت بارک الله

اوهوم روز نمایشگاه و دیدن تو برام خیلی ذوق آفرین بود :)

تو کار کودک می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد یحیی
پاسخ:
عالی بود شعر آخر ((:
خب الان من تازه فهمیدم که تو کتاب نوشتی. میخوام اگر میشه معرفی اش کنی کتابت رو مشتاقم بخونمش. سال پر باری داشتی پس :)
پاسخ:
واقعاً؟

سمت راست توی موضوع‌ها یه قسمت هست به اسم کتاب من، معمولاً خبرهای کتاب رو اونجا گذاشتم (:
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • :)
    الحمدلله 
    الحمدلله
    :*
    پاسخ:
    سپاس
    سپاس
    سپاس (:
    این مجری برنامه کودک بودن رو توی کانال اولین بار دیدم درباره‌ش حرف زدین. :)
    چقدر جذاب و جالب بود. اجرای تلوزیونیه؟
    پاسخ:
    کلی انرژی می‌خواد که فکر کنم من ندارم🙈
    نه اجرای زنده است برای جشن (:
  • آسـوکـآ آآ
  • سلام عزیزم. چقدر اتفاقای خوب و دوست‌داشتنی‌ای بودن. امیدوارم سال نودوهشت هم پر از این اتفاقای باحال باشه برات ❤
    پاسخ:
    سلام سلام (:
    ان‌شاءالله برای شما هم همین طور (: