آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

ذوق مرگی

يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۱۰ ب.ظ

پدرم می‌گه: زهرا، خودمونیم ها، همهٔ نویسنده‌ها شلخته‌ان. ببین چه به روز این اتاق آوردی تو. 


حالا مهم نیست که من شلخته‌ام یا نه؛ ولی همین که پدر قشنگم نویسنده‌بودنم رو به رسمیت شناخته خودش یه دنیا ارزش داره. 

  • گلی

نظرات (۱۳)

  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • ای جانم. ^___^ 
    حس خیلی خوبی باید داشته باشه
    پاسخ:
    خیلی. اونم شنیدم از دهن پدرم. چسبید ها(:
    :)
    دیگه الان شدی یه نویسنده ی اصیل
    پاسخ:
    بمیرم از ذوق:*
    تجربه قشنگی بود

    پاسخ:
    (:
    نویسنده قشنگ شلخته ما :))😘😘
    پاسخ:
    فدای تو :*
    : )))

    پاسخ:
    (:
    با این حساب از نویسندگی من فقط شلختگیش رو دارم :))

    پاسخ:
    اختیار دارید (: 

    این جمله خود انگیزه‌ی زندگیه :)))
    پاسخ:
    دقیقاً (:
    ابوی منم همیشه می گفت "حکایت نویس مباش. چنان باش از تو حکایت کنند..." :)
    ولی البته از حق نگذریم نمی گفت هم من استعداد نویسندگی نداشتم :دی

    پاسخ:
    کسی از ما حکایت نمی‌کنه.
    کلاً همیشه از اونا بودیم که زود فراموش می‌شدیم.


    آهااای فلان فلانِ بیسار! 
    من از تو حکایت نمی‌کنم؟؟؟؟؟؟؟ آیا رواست؟ حکایت "من و لبخند‌های او" پس چیه؟؟؟؟؟! الان قراره برم توی فاز "من و شلختگی‌های او" !
    *:))))
    پاسخ:
    هی وای من🙈
    می‌بینی بس که حواس پرتم.
  • آشنای بی نشان
  • شاید خواسته باهاتون شوخی کنه:دی
    پاسخ:
    احتمالش هست :D
    متنو واسه مامانم خوندم.بعد گفتم"همه امیدم واسه نویسنده شدن به باد رفت"
    مامانم یه خنده ی ریزی کرو و گفت"اگه نویسندگی به این چیزاس، تو از همه نویسنده تری"
    پاسخ:
    ((:

    بالاخره تو منظمی یا شلخته؟ مامانت یه چیز می‌گه خودت یه چیز. یالا اعتراف کن:D

    + سلام رفی جان.
    خوبی؟
    درس و مشق چطور پیش میره؟

    خیلی وقت بود نبودی ها.
    هم منظم هم شلخته.از مامانم پرسیدم گفت "منظمه شلخته" یه خورده نگاش کردم فهمید نفهمیدم توضیح داد"یعنی تو کارای خودت منظمی ولی تو کارای خونه شلخته ای.صد بار باید بهت بگم تا یه میز رو  گردگیری کنی"و بعد هم در همین باره شروع کرد با مامان بزرگم درددل کردن.
    حالم که خوبه.همین دیروز اخرین امتحان رو دادم.الان فقط نگران انتخاب رشته هستم.
    چند وقته نبودم؟؟
    پاسخ:
    فکر کنم از قبل ۹۸ نبودی.
    درسته؟
    خودم فکر می کنم دوماه یا سه ماهه که کلاً هیچ وبلاگی نرفتم.
    پاسخ:
    آره دیگه خیلی وقته که افتخار نمی‌دی بیای وب ما (: