خدا بهم رحم کنه.
شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۵۳ ق.ظ
:::یک
کور شم اگر بخوام دروغ بگم. من در تمام این سالها به نتیجۀ ژرفی رسیدم و اینکه محاله دربارۀ کسی یا چیزی قضاوت کنی و سر خودت نیاد.
:::دو
یکیدو سال پیش بهشدت آدم غروغرو و نقنقویی بودم. یعنی خیال میکردم نقد میکنم؛ ولی در معنای واقعی کلمه غرغرو بودم. آدم غرغرو با منتقد فرق داره. منتقد خیلی آروم و متین بدون هیاهو توی یه محفل خصوصی کسی یا چیزی رو نقد میکنه؛ ولی نقنقو براش جا و مکان مهم نیست و فقط به قصد نابودکردن طرف حرفش رو میزنه.
:::سه
چند روزه با یه آدم غروغرو و بیمنطق شبیه دو سال پیش خودم طرف شدم و فقط دارم به اسم نقد ازش اراجیف میشنوم.
حالا منم یه دنده و خر میشینم باهاش بحثهای صدمن یه غاز میکنم.
:::چهار
حالا خیال نکنید همیشه دربارۀ موضوعهای کلان دچار این آزمایش الهی میشیم نه. یه وقتهایی ما برای موضوعات ریزی که اصلاً به چشم نمیاد هم شامل این امتحان ژرف میشیم و جوری حالمون گرفته میشه که بیا و ببین. مثلاً هفتۀ پیش به یه بنده خدایی گفتم چرا فلان کلمه که جمع هست رو دوباره جمع بستی. تو یه بیسواد تمام عیاری و فلان و بهمان. امروز توی یکی از متنهام که برای یه شرکت بازاریابی فرستاده بودم دیدم نوشتم «اوقاتها». یعنی خفت بالاتر از این.
- ۹۸/۰۵/۰۵