آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

داشت خفه‌اش می‌کرد

دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۵۹ ب.ظ

بالاخره بارید. دیگه داشتم نگران اون بغضی می‌شدم که چند روز ته گلوش گیر کرده بود.

آسمون شیراز رو می‌گم.

  • گلی

نظرات (۳)

آسمون اینجا به قدری توی اون هفتۀ قبل بارید که باورم نمی‌شد کاشون زندگی می‌کنم. پنجره رو که باز می‌کردم احساس می‌کردم بوی برنج تازه کاشته شده و دریا میاد.

پاسخ:
نه بابا. آسمون شیراز لهه. همون وقتی که این پست رو نوشتم شاید دو دقیقۀ بعد بارون بند اومد. در حدی بارید که زمین رو تر کرد و رفت که رفت که رفت.

  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • :))

    نگران شدما

    اینجا که حالی به حالیه.

     

    پاسخ:
    ((:


    چه ابر تیره ای گرفته سینه ی تو را 

    که با هزار سال بارش شبانه روز هم

    دل تو وا نمیشود...

    پاسخ:

    که با هزار سال بارش شبانه روز هم

    دل تو وا نمیشود...