مورد خیلی عجیب تاریخ
تاریخ چیز عجیبیه. محاله تاریخ بخونید و روی بعضی از اتفاقات مکث نکنید و با خودتون بگید چقدر آشنا چقدر شبیه امروز ما. فرقی نداره تاریخ کدوم کشور و کدوم زمان رو بخونید همیشه مطالبی هست که باعث تعجبتون میشه و باهاش همذاتپنداری میکنید.
دارم تاریخ بیهقی رو میخونم. در کنار تاریخ بیهقی کتابی رو میخوانم که بتونم اتفاقهای اون دوران رو بهتر بفهمم. یه جایی از کتاب دکتر فروزانفر میگه: البتگین برای رفتن به هندوستان قصد داره از منطقۀ غزنه بگذره؛ ولی حاکم غزنه اجازه نمیده. بنابراین البتگین غزنه رو محاصره میکنه. اهالی غزنه توی محاصره قرار میگیرن و توی تهیۀ اقلام مورد احتیاجشون توی تنگنا قرار میگیرند؛ اما اهالی روستای زاولستان سپاه محمود رو تأمین میکنند. اهالی غزنه اونقدر در محاصرۀ اقتصادی قرار میگیرند که در نهایت به البتگین پیغامپسغام میفرستند که «ما را پادشاه باید عادل باشد و ما از او به جان و زن و فرزند ایمن باشیم و خواستۀ ما ایمن بود خواه ترک باشد و خواه تازیک.»
نمیدونم چقدر از غزنویان میدونید؛ ولی غزنویان اولین حاکمان غیرایرانی بودند که بر ایرانیها حکومت کردند و با وردشون به کشور کلی فرهنگهای غیرایرانی با خودشون وارد کشور کردند. شاید هم.جنسگرایی کمترین صدمهای بود که غزنویان از لحاظ فرهنگی به ایران وارد کرد.
خلاصه اینکه همیشه توی تاریخ آدمهایی بودند که از یک جایی به بعد نتوستند طاقت بیارن و خودشون رو به بهانۀ زندگی آرام و بهتر تسلیم کشورها و فرماندهان قویتر کردند و در نهایت چیزی جزو مکافات و بدبختی نصیبشون نشد.
- ۹۸/۱۰/۰۴
همیشه سرسری از روی این جمله رد می شیم که « تاریخ همیشه تکرار می شه»!
یادمه سلطان محمود یه غلامی داشت که خیلی براش عزیز بود ولی اسمش یادم رفته!
و همیشه اسم تاریخ بیهقی که میاد یاد قصه حسنک وزیر می افتم.