آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

بهشون ظلم کردیم از بس بهشون گفتیم هیولا.

جمعه, ۸ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۳۱ ب.ظ

دو شب پیش پدرم یه حملۀ قلبی رو پشت سر گذروند. توی همچین وضعیت‌هایی من مغزم هنگ می‌کنه و نمی‌دونم دقیقاً باید چکار کرد. تنها کاری که هم می‌کنم اینه که ذکر بگم و مسیری رو رفت‌وبرگشت برم و بیام. 

توی اون موقعیت که هنگ بودم، ریحانه، دختر هشت‌سالۀ داداشم اومد بغلم کرد و گفت: عمه، نگران نباش. چیزی نمی‌شه.

مگه قرار نبود که ما به این فسقلی‌ها روحیه بدیم و حواسمون بهشون باشه.

  • گلی

نظرات (۶)

الان حالشون  بهتره ؟

بچه ها قلب شون پاکه ..خیلی 

پاسخ:
آره شکر خدا بهترم🌷

آخ از دلداری دادن‌های این وروجک‌ها

توی اون ناراحتی و غم یه جوری تسکینن که آدم شگفت‌زده می‌شه.

ان‌شا‌الله که به خیر گذشته و حال پدر مساعده الان. خدا حفظشون کنه.

پاسخ:
ان‌شاءالله به دعای خیر شما🌷
  • قاسم صفایی نژاد
  • ان شالله بهبودی کامل

    پاسخ:
    ان‌شاءالله به دعای خیر شما 🌷

    امیدوارم حال پدرتون خوب باشه و در سلامت کامل باشند.

    گاهی وسط جدی گرفتن دنیا همین بچه ها هستند که یادمون میارند باید امید داشته باشی و همه چیز این قدر سخت و جدی نیست.

    پاسخ:
    ممنون شکرخدا بهترین. 🌷

    دقیقاً .

    ایشالا هر چه زودتر حالشون خوب بشه کامل🌹

    پاسخ:
    ان‌شاءالله به دعای خیر شما :گل و بوس
  • دچارِ فیش‌نگار
  • :) بیشتر باهاش بچرخ.

    پاسخ:
    با ریحانه؟

    چشم.