چرا آموزش توسعۀ فردی
قرار بود توی یه پست جداگونه بگم چرا اگر معلم ادبیات شدم؛ اول میرم سراغ کتابهای توسعۀ فردی و داستان و رمان توی اولویتم نیستند.
خب همهتون من رو میشناسید میدونید که چقدر رمان و داستان رو دوست دارم و خودمم یه وقتایی داستان مینویسم؛ پس نمیتونم بگم داستان و رمان بد هست. حرف من اینه داستان و رمان نباید توی اولویتهای آموزشی من باشه.
بذارید یه مثال بزنم:
فرض کنید، شما فردا یه آزمون خیلی خیلی مهم دارید که آیندهتون رو متحول میکنه و همزمان هم مثلاً تیم ملی کشور توی جام جهانی بازی داره. شما میرید آزمون استخدامی یا میشینید فوتبال میبینید؟
هر دوتای اینکار برای شما مهم هست درسته؛ ولی اولویت زندگیتون اون مصاحبه هست. اگر مصاحبه رو بدید میتونید بازی رو بعداً ببینید و لذتش رو هم ببرید.
دقیقاً انتخاب بین کتابهای توسعۀ فردی و آموزشش و داستان و رمان همین اهمیت دادن اولویتهاست. رمان و داستان عالیه؛ ولی اولویت یه فرد نیست. اگر طرف یادبگیره توی زندگیش برنامهریزی کنه میتونه داستان و رمان هم بخونه؛ ولی برعکسش درست در نمیاد.
و در آخر اینکه اینقدری که کتابهای رشد فردی میتونه توی اجتماع کمککنندۀ فرد باشه رمان و داستان نمیتونه.
این بود نظرات یک عدد نارنجی سراپاتقصیر از شیراز دلبر.
- ۹۹/۰۱/۲۵
سلام
من هیچ وقت حوصله ام نمیکشه این سبک کتاب ها بخونم
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی اموز
صد سال اگر درس بخوانی همخ هیچ است .
فرزندم دور ازمون استخدامی را خط بکش . همان فوتبال ات را ببین
اینجا هیچ چیز سر جایش نیست