آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

آسمان‌دریای جنگل‌کوه من

دوشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۰۶ ق.ظ

این روزها بیشتر از هر وقت دیگری خوشحال‌ و ناراحتم. یعنی در عین حالی که می‌توانم به هزارویک دلیل شاد باشم به هزارویک دلیل دیگر می‌توانم غمگین باشم و آنقدر در خودم فرو روم که قطره شوم که ذوب شوم که دیگر نباشم. مثل همان جایی که قیصر می‌گوید:

ای شکوه بی‌کران اندوه من

آسمان‌دریای، جنگل‌کوه من!

همین‌قدر غریب و همین‌قدر مبهمم این روزها.

یا همان طوری که فروغ برای ابراهیمش می‌نویسد: حس می‌کنم که فشار گیج‌کننده‌ای در زیر پوستم وجود دارد، می‌خواهم همه‌چیز را سوراخ کنم و هرچه ممکن است فرو بروم. می‌خواهم به اعماق زمین برسم. عشق من در آن‌جاست، در آن‌جایی که دانه‌ها سبز می‌شوند و ریشه‌ها به هم می‌رسند و آفرینش در میان پوسیدگی، خود را ادامه می‌دهد، گویی بدن من یک شکل موقتی و زودگذر آن است. می‌خواهم به اصلش برسم. می‌خواهم قلبم را مثل یک میوۀ رسیده به همۀ شاخه‌های درختان آویزان کنم.


 

 

 

  • گلی

نظرات (۱)

مثل جمله من به غمگین ترین حالت ممکن شادم ....

شادی و غم‌کنار هم بد نیست ادم امید دارهدمیگذره ...

اما وقتی فقط غم میشه دیگه امیدی هم نیست 

پاسخ:
آرزو می‌کنم همیشه هممون امید داشته باشیم و باامید زندگی کنیم.