آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

دلخوشی‌هایی صدکلمه‌ای

يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۱۳ ب.ظ

 قبل از کرونا عادت داشتم جمعه‌ها دوچرخه‌ام را بردارم و توی کوچه‌پس‌کوچه‌های شیراز رکاب بزنم. خیلی از خیابان‌ها را رفته بودم؛ ولی اعتراف می‌کنم قبلاً هیچ‌چیزی ازشان ندیده بودم. بس که سربه‌هوا بودم. انگار دلم با خیابان و کوچه‌های شهرم نبود. جمعه‌ها برایم دلخوشی شده بود. اینکه دوچرخه را بردارم و دنبال کشف‌های جدیدی باشم. و واقعاً کشف می‌کردم؛ آدم‌ها را، مکان‌ها را، کوچه‌ها را، مغازه‌ها را، عادت‌ها را و... .

کرونا آمد و خانه‌نشین شدم و نشد جمعه‌ها رکاب بزنم. شیراز نبودم و همۀ این‌ها می‌توانست دلیل‌های محکمی برای افسرده‌شدنم باشد؛ اما به پیشنهاد دوست عزیزی شروع کردم به طلوع دیدن. هر روز صبح بلند می‌شدم. پشت بام می‌رفتم و طلوع را می‌دیدم. حیرت‌انگیز بود. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم آسمان این‌قدر زیبا و باشکوه باشد. به شیراز برگشتم. با تمرین‌های و نصف‌ونیمه خودم را برای صعود به دماوند آماده کردم. نشد به دماوند صعود کنم؛ ولی دردهای بعد از تمرینات دماوند باعث شد چکاب کنم و بفهمم مشکل دردهایم از کجاست. کوه را ترک نکردم.کمش کردم؛ ولی به‌جایش دوچرخه‌سواری و آمادگی جسمانی را شروع کردم. جایتان خالی جمعه با تیم رفتیم تخت‌جمشید و چقدر تجربۀ جذابی بود. می‌خواهم بگویم دلخوشی‌های کوچک ما را از زندگی یکنواخت نجات خواهد داد.

امسال کمی گلدوزی یاد گرفتم. حالا می‌توانم کنار قصه نوشتن و کتاب خواندن کمی هم با رنگ‌ها و نخ‌ها سروکله بزنم. همین‌طور موقع کوک زدن کمی خیال ببافم.
 

نمی‌دانم کجا؛ ولی این را جایی شنیدم که می‌گفت: ما عادت داریم روی مدار رفتارهای گذشته‌مان حرکت کنیم. مثلاً عادت داریم همۀ آدم‌هایی که وبلاگشان را دنبال می‌کنیم کانال‌هایشان را بخوانیم و همان‌ها را هم در اینستاگرام پیگیر باشیم. خب چرا این فرصت کشف آدم‌های جدید را به خودمان نمی‌دهیم. بیایم و با آدم‌های جدید آشنا شویم. شاید آدم‌های جدید اتفاق‌های جدیدی برایمان رقم زد.

 

برای خودتان دلخوشی‌های کوچک سرهم کنید. مثلاً با خودتان عهد کنید چهل روز طلوع آفتاب را بالای پشت بام ببیند. شهر را در حوالی ساعت پنج صبح ببیند. بگردید و در ایسنتاگرام آدم‌هایی را دنبال کنید که از شما خیلی خیلی دور هستند. نه از لحاظ مسافت؛ منظورم این است از این آدمی که هستید خیلی دور باشد. هر روز رأس یک ساعت مشخص به آسمان یا حتی توی کوچه نگاه کنید. چه می‌دانم هر کاری که بشود بدون هزینه انجامش داد و باعث شود شما شبیه خود یک ماه قبلتان نباشید. مطمئنم نتیجۀ شگفت‌انگیزش را در زندگی خواهید دید.

 

 

 

قرار بود فقط صد کلمه از خوشی‌های این روزها بگویم؛ ولی بیشتر از صدکلمه شد و خیلی از مطالب توی سرم را بهم وصله‌پینه کردم و شد این.

 

 

ممنون از آقاگل عزیز بابت دعوتش.

و دعوت می‌کنم از خانم شکرانه  و جواد آقا که از دلخوشی‌های این روزهایشان برایمان بنویسند.

 

 

 

 

 

 

 

 

  • گلی

نظرات (۸)

چقد خوب گفتی و خوب نوشتی

سعی می‌کنم خیلی به چیزایی که گفتی فک کنم و به کار بگیرم

ممنونم ازت سیده زهرای عزیزم

پاسخ:
قربانت :*

کشف آدمای جدید و ارتباط باهاشون شاید حتی بتونه بخش‌هایی از جهان دررونمون رو که ناشناخته مونده بهمون بشناسونه. 

پاسخ:



موافقم شدید👏👏

دلخوشی‌هات صدچندان :)

پاسخ:
ممنون عزیز جان 🌷
  • پیمان کرامتی
  • به نظرم که سشما دوچرخه رو ادامه بده..از نظر من اوکیه خخخ

  • آقاگل ‌‌
  • چندین صد کلمه در کنار هم جمع کردین. :)

    راستش اون روز که در راه تخت جمشید بودین، حتی حسودیم شد که چرا من تا حالا با دوچرخه بیرون از شهر نرفتم؟ بیشترین مسافتی که پا زدم کمتر از 20 کیلومتر بوده. 

    بیشتر دربارۀ تجربه‌های سفر با دوچرخه بنویسین. تجربه‌های دلنشین و خواندنی‌ای هست مطمئنم.

     

    پاسخ:
    ان‌شاءالله که رکاب بیرون از شهر هم می‌زنین.

    قابل بدونین بیاین شیراز با تیم ما یه چرخی همین حوالی بزنیم.



    اون موقع که کوچه‌گردی می‌کردم، خیلی اتفاق برای نوشتن داشتم؛ ولی الان کم شده؛ ولی چشم سعی می‌کنم بنویسم.
  • Javad Aligholizadeh
  • تو برنامه ام هست منم یه دوچرخه که دوتا چرخ داشته باشه و باهاش هی رکاب بزنم توی پس کوچه های تهروون به یاد گذشته که بابام برا شاگرد اول شدنم یه دوچرخه قراضه شریکی برای من و داداشم خریده بود و من و اون هی دعوا داشتیم که الان نوبت کیه ...

    ممنون از دعوتت حتماً می نویسم راجع به دلخوشی های زندگیم ...

    پاسخ:
    ان‌شاءالله دوچرخه بخرین و به یاد قدیم رکاب بزنین.

    کوچه‌گردی با دوچرخه تجربۀ عجیبیه.

    امیدوارم لذتش رو تجربه کنین.
  • پیمان کرامتی
  • که جواب نداشت کامنت

    ممنون از نوشتههاتون

    ایام به کام

    پاسخ:
    سلام(:
    وقتی یکی ته کامنتش خخخ می‌ذاره یعنی یه تمسخری توش هست. بعد نمی‌دونم در جواب کامنت این جوری چی بنویسم!


    شما بودین با همچین دیدی چی جواب کامنت می‌ذاشتین؟
  • پیمان کرامتی
  • حق با شماس

    وقتتون بخیر

    پاسخ:
    (: