آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

ممنون از همهٔ اونایی که به عقب برنگشتند.

سه شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۰۹ ب.ظ

روحانی یک جوری ... توی ممکلت که خود امام‌زمان هم بیاد دیگه نمی‌تونه این مملکت رو سروسامان بده.


فقط نمی‌دونم آقای خامنه‌ای تا کی می‌خواد سکوت کنه؛ یعنی له‌شدن ما رو نمی‌بینه یا ازمون انتظار له‌شدگی بیشتری داره یا چی دقیقاً؟

  • گلی
رفته بودم سایت سازمان سنجش که دیدم نتایج رو زدند. اسمم رو که وارد کردم، سایت بهم اخطار داد که اول اینکه اسم وبلاگت رو باید بزنی نه اسم خودت رو. اسم وبلاگ رو که زدم باز اخطار داد  که چون اسم وبلاگت خاصه باید اسم رو توی گیومه بزنی.
اسم رو توی گیومه زدم گفت چون سبک نوشتنت خاصه باید وارد یه گیومۀ دیگه‌اش کنی. یعنی گیومه در گیومه.
بعد استاد شمارۀ ۱ خواست به دادم برسه انگار. داشتم با خودم فکر می‌کردم استاد شمارۀ یک از کجا سروکله‌اش پیدا‌شده که استاد شمارۀ ۴ با همون لبخند پدرانه‌اش گفت نه. تو باید آدرس اون یکی وبت رو بزنی نه این یکی. به توصیۀ استاد شمارۀ ۴ آدرس اون یکی وبم رو زدم، که باز اخطار داد. اینبار گفت تو گیومه‌ات فارسی نیست. (می‌دونید که گیومۀ فارسی با گیومۀ انگلیسی فرق داره و گیومۀ فارسی رو کیبرد من زدن همزمان کلیدهای کنترل و ن و کنترل و م. کنترل ن برای تایپ‌کردن گیومه باز است و کنترل و م برای بستن گیومه است).
اونقدر بهم اخطار داد که از ترس اونهمه گیومه‌ و پرانتزی که دور سرم می‌چرخید از خواب بلند شدم. اولین کاری کردم این بود که خوابم رو توی دفترچه‌ام مثل بقیۀ خواب‌هام بنویسم تا یادم نرفته.
هنوز خوابم رو کامل یادداشت نکرده بودم که امید بالای سرم اومد که گفت: نسرین بدو که نتایج رو زدن.
نتایج رو که دیدم جلوی اسمم زده بود مردود اونم با گیومه. یعنی برای تأکیدکردن روی مردودیم.



پ ن: آقا از روزی که شباهنگ گفت توی چالش من به جای تو شرکت کنم. اولش کلی هیجان‌زده شدم چون کلی ایده داشتم برای نوشتنش؛ ولی هرچقدر گذشت من همۀ ایده‌هام پرید چون هر روز ترسناک‌تر می‌شد نوشتن به‌جای یه نفر دیگه.
از اون‌جایی که من همیشه شب امتحانی بودم این پست رو دقیقۀ نودی نوشتم با یه سردرد خفن. چنگی به دل نمی‌زنه ولی همین بود توان ما.
  • گلی

قوانین دستورخط فارسی.

شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۵۵ ق.ظ

 اونایی که دلشون می‌خواد، نوشتنشون استاندارد باشه و فاصله‌ها و نیم‌فاصله‌ها رو اصولی به کار ببرند، خوندن این صفحه رو توصیه می‌کنم. اینجا کلیک کنید لطفاً.

  • گلی

وقت‌هایی که ویرایش می‌کنم، وردم یه وقتایی هنگ می‌کنه تا وردجان از حالت هنگی دربیاد، شروع می‌کنم به خوندن وب یا مطالب کانال و این چیزها.

امروز وسط‌ هنگ‌کردن ورد نشستم یه مطلب رو خوندم. برای من هم جذاب بود و هم جالب. اونقدر جذاب که یه کله تا ته مطلب رو خوندم.

شاید این روزهای زشت و ترسناک که همه سودای رفتن رو دارند بد نباشه خوندن همچین چیزی.


دوست داشتید بخونید (همسفر شراب)

  • گلی

خلاصه اینجوریا مسائل کشور رو حل می‌کنند.

چهارشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۲۵ ق.ظ

دیروز باید رئیس‌جمهور به مجلس می‌رفت و دربارۀ مسائل اقتصادی جواب پس می‌داد. خب از اونجایی که تیم‌رسانه‌ای اصلاح‌طلب‌ها همیشه سعی در منحرف‌کردن افکار عمومی دارند، یه روز قبل روزنامۀ شرق که اتفاقاً اصلاح‌طلب هم هست یک تیتر جنجالی برای خانه‌های صیغه‌ای توی مشهد و فلان فلان زد.

یه خوراک رسانه‌ای خیلی توپ و چرب‌وچیل برای دوستان روشنفکر.

در اون زمانی که آلما توکل‌ها، مهناز افشارها و بقیۀ دوستان مثلاً روشنفکر ما داشتند دربارۀ این موضوع جلیزبلیز می‌کردند که وا مصیبتا و این‌ها و طبق معمول، ما مردم همیشه در صحنه دو قسمت شدیم و همدیگه رو به شکیل‌ترین شکل ممکن در فضای مجازی شستیم و آویزون کردیم، آقای رئیس‌جمهور وارد مجلس شد و طبق معمول یه مشت اراجیف بافت و یه مشت آمار دروغ داد و آب هم از آب تکون نخورد و خوشحال‌خوشحال از مجلس خارج شد.

مطمئناً ۹۹درصد ایرانی‌ها ماجرای خونه‌های صیغه‌ای در مشهد و عراقی‌ها رو الان می‌دونند؛ ولی چند نفر از سؤال و جواب‌های رئیس‌جمهور باخبرند؟


تشکر ویژه‌ای داریم از روزنامۀ شرق و بقیۀ رفقا برای این روشنگری حداکثری و خب الان ما می‌مونیم و وضعیت بد اقتصادی و دخترها و زن‌هایی که به‌خاطر مسائل بد اقتصادی مجبور به تن‌فروشی می‌شند.


البته وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد و حسن دروغ‌هاش رو بافت، چند روز بعد روزنامۀ شرق تیتر می‌زنه که ببخشید اون یارو هتلداره اشتباه کرده و ما معذرت می‌خوایم.

همون ماست‌مالی که همیشه انجا می‌ده.



پ ن: توی جلسۀ دیروز یه نماینده از حسن روحانی می‌پرسه چرا اسم افرادی که ارز دولتی گرفتند و توی بازار به قیمت گزاف فروختند و باعث این بلبشو شد رو نمی‌دید قوۀ قضائیه. حسن‌خان هم  سینه رو سپر کرد و گفت این وظیفۀ دولته که اینکار رو بکنه و قوۀ قضائیه هم از ما خواستند که اینکار رو بکنیم و این‌ها. خب مردم می‌گن اینکار رو بکنید، مجلسم که می‌خواد، قوۀ قضائیه هم که می‌خواد دولت هم مثلاً می‌گه می‌خوایم پس چرا این لیست کوفتی رو حسن نمی‌ده دست صادق؟


پ ن: یه جاییش حسن داره، آمار شغل‌های ایجاد شده رو  در دولتش می‌گه. تنها چیزی که به ذهنم رسید اینه این چی می‌زنه که اینقدر دز وقاحتش بالا میره.

  • گلی

شاید برای شما هم اتفاق بیفتد.

دوشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۷، ۰۲:۱۵ ب.ظ

یک وقت‌هایی یک چیزهایی مردم توی صفحه‌های مجازیشون می‌نویسند که من شاخم درمیاد؛ یعنی اون‌ها هم مثل توی ایران زندگی می‌کنند. اون‌ها کجای ایران زندگی می‌کنند که فقط بعضی اتفاق‌ها رو اون‌ها می‌بینند. من کورم یعنی. 

بعد جالب‌تر اون آه‌وناله‌هایی که بقیه در جوابشون می‌نویسند. 

امروز یک چیزی آلما توکل از یک بنده‌خدایی توی کانالش زد که فک من افتاد. اون توئیت دربارهٔ دوچرخه‌سواری دخترهای ایرانی بود. 

واقعاً توی کدوم شهر ایران زندگی می‌کنه که دوچرخه‌سواری عیب داره؟ واقعاً شما وقتی با دوچرخه می‌رید بیرون کسی یا ارگانی هست بهتون گیر بده؟ چرا من که دوچرخه سوار می‌شم کسی بهم گیر نمی‌ده؟ بعنی تا حالا ندیدم توی شیراز به خانمی گیربدن برای دوچرخه‌سواری. 

احساس می‌کنم بعضی‌ها کلاً توهم این رو دارند که یکی بهشون گیر می‌ده؛ مثلاً اون سری یه خانمی منو می‌بینه و می‌گه: به لباست گیر نمی‌ده گشت‌ارشاد؟ (حالا لباس من تا نوک انگشت پام بود و کاملاً هم پوشیده بود و یه تار موم هم پیدا نبود) شاید باورتون نشه؛ ولی من تا حالا توی شیراز گشت‌ارشاد یا یه چیزی شبیه اون ندیدم. نه اینکه فقط برای من اتفاق نیفتاده. تا حالا اصلاً ندیدم به پوشش کسی گیربدن تو شیراز. حالا قبول دارم توی شهرهای دیگه به پوشش گیر می‌دن؛ ولی واقعاً دوچرخه‌سواری دور از ذهنه برای گیردادن.

من توی دورهٔ ارشد همیشه توی دانشگاه روسری می‌پوشیدم. روسری‌های رنگی‌رنگی ها. که همهٔ دانشجوها ازم می‌پرسیدند که حراست بهت گیر نمی‌ده. والا دوسال رفتم دانشگاه نه تنها حراست بهم گیر نداد تازه استاد عربی ما، معاون دانشگاه هم بود. یک سری، سر کلاس بهم گفت: تغییر دکوراسیون دادی خانم محمدی. 

اولش خیال کردم می‌خواد گیربده که چرا روسری رنگی پوشیدم. بعد یه لبخند زد و گفت: چقدر خوبه که همیشه رنگی‌رنگی می‌پوشی. کاش زن‌ها و دخترهای ما یادبگیرن دست از سر این رنگ مشکی و تیره بردارند. 


منظورم اینه که حراست مریض نیست که به کسی گیر بده که عیب‌وایرادی نداره؛ ولی خدایی مثلاً به‌جای مانتو، بلوز نپوشید بیاید دانشگاه، یا مثلاً پابند بپوشید یا حتی یکجوریی آرایش نکنید که انگار قراره برید عروسی.


 

  • گلی

والا با این کاراشون.

يكشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۱۴ ب.ظ

یه پویش راه بندازیم به اسم «دربارهٔ من های وبلاگ خود رو تکمیل کنیم». 

یعنی چی هنوز بعضی‌ها وبلاگ‌هاشون «دربارهٔ من» ندارند یا تکمیل نشده.

  • گلی

باید یاد می‌گرفتم کارآفرین باشم نه کارمند.

جمعه, ۲ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۲۱ ب.ظ

اگر برگردم به بیست‌‌سالگی تا می‌تونم مهارت یاد می‌گیرم؛ البته مهارت‌هایی که بهشون علاقه داشته باشم و از یادگرفتنشون لذت ببرم.

توی کشور ما که ثبات شغلی نیست تنها ایده و راه‌حل برای جوان‌ها همینه که تا می‌تونند مهارت یاد بگیرند، بالاخره از یکیشون می‌تونند گلیمشون رو از آب بکشند بیرون.



  • گلی

عشقتون مستدام ولی ...

پنجشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۱:۰۱ ق.ظ

بیاید به هم قول بدیم اگر یه روز «یار»دار شدیم، دهن مخاطب‌هامون رو با مطالب مثلاً عاشقانه توی کانال‌ها و وبلاگ‌ها و بقیهٔ پیج‌هامون در دنیای مجازی سرویس نکنیم.

برای محکم‌کاری حتی می‌تونیم به هم قول انگشتی بدیم.

باشه؟

  • گلی

باشد که رستگار شویم همگی

دوشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۴۴ ب.ظ

کتاب غلط ننویسیم ابولحسن نجفی رو به کسانی که ترجمه می‌کنند یا اون‌هایی که توی ذهنشون هست ویرایش کنند و تمام کسانی که دلشون می‌خواد بهتر و شیواتر و درست‌تر بنویسند، توصیه می‌کنم.


امروز داشتم فکر می‌کردم، اونایی که کار ترجمه می‌کنند خیلی خوب می‌شد دوره‌های ویرایش و درست‌نویسی رو بگذرونند. به این خاطر که خیلی نکته‌ها هست که مترجم‌ها موقع ترجمه دقت نمی‌کنند و یه جورایی دیمی ترجمه می‌کنند و وقتی مثلاً مبحث گرته‌برداری رو آشنا بشند خیلی از اون اشتباهات رو تکرار نمی‌کنند.



  • گلی