حالا هی شما خوب باشید.
آدم که نباید اینهمه خوب باشد که همه دوستش داشته باشد. آدم باید به قاعدۀ یه نفر خوب باشد.
- ۵ نظر
- ۱۰ آذر ۹۸ ، ۱۴:۰۷
آدم که نباید اینهمه خوب باشد که همه دوستش داشته باشد. آدم باید به قاعدۀ یه نفر خوب باشد.
میگم نظرتون چیه بهخاطر شکستن سکوت هر کسی سوتی چیزی بزنه که از این وحشت در بیایم؟
یکی به این گاو بگه نت ما هنوز وصل نشده. اون انگشت کوفتیش رو هم از روی نت ما برداره.
توی کتابهای تاریخمون میگفتن فلان قوم و سپاه که به کشور حمله کردند همۀ کتابها رو سوزوندن و فلان بنای تاریخی رو تخریب کردن و بهمان شهر رو غارت کردن. با همون عقل بچگیم فکر میکردم خب چرا سوزوندن، چرا غارت کردن و چرا تخریب.
الان که جو آرومشده و اینوری و اونوریها با سرعت نور دارند آهوناله میکنند و آه وطنم سر میدن که خدایی نکرده کسی عقب نمونه. از اون طرف هم خیلی آروم دارند یه سری آمار میدن. یکی از این آمارها خیلی دردناکه و خب احتمالاً برای مردم کشور مهم نیست که تعداد کمی بهش پرداختن و اون آسیبدیدن کلی کتابفروشی و کتابخونه بوده. البته کتابخونه تفکر شهر شهریار با ۱۳ هزار جلد هم کامل سوخته.
جا داره تشکر کنیم از جوانان وطن و شهیدان راه آزادی این روزها. خسته نباشید دلاورها واقعاً.
من خیلی وقته کم پیش میاد کتاب بزرگسال بخونم؛ ولی یکی از کتابهایی که خیلی به دلم نشست کتاب «پس از بیست سال» سلمان کدیور هست.
این کتاب رو بخونید و بعد مقایسهش کنید با وضعیت الان کشور. برای اینکه با فضای این کتاب بیشتر آشنا شید یادداشتی که روی این کتاب با عنوان مورد عجیب تاریخ نوشتم رو بخونید.
دیگه زیادی غر زدم این چند روز. بیاید توی این فرصت یه یادداشت خوب بخونیم. روی لینک زیر بزنید تا با هم یاد بگیریم که چطور ساده بنویسیم.
نمیدونم بر چه اساسی اولین روزهای سال ۹۸ بالای صفحهای از دفترچۀ یادداشتم نوشتم؛ «آرزوهای سال ۹۸».
چند روز پیش همین طوری رفتم سر وقت دفترچه و خیلی ناباورانه دیدم سه تا از آرزوهام برآورده شده.
امشب زد به سرم چند تا آرزو بهش اضافه کنم. اولین آرزوی اضافه شدهام این بود؛ مرگ روحانی. یه جوری با خفت بمیره دل یه ملت خنک شه!