از دیروز تا حالا این بروبچ امریکایی از اقصی نقاط امریکا ریختند توی وبلاگ من و ول کن ماجرا هم نیستند (البته قبلا هم بود ولی دیگه نه به این شدت ) .
فکر کنم امریکایی ها فهمیدند قرار است من یک نویسنده محبوب سال های آینده شوم بخاطر همین ریختند اینجا آمار بگیرند :D یعنی یکجوری هم دارند رصد می کنند که آدم معذب می شود دو کلام حرف با هموطنانش بزند ، خیلی زشت هست که این مدلی فال گوش می ایستند . خب با این رصد کردن ها من چه مدلی بگویم که مثلا از محمد رضا زائری متنفرم ، یا مثلا فلان فیلم مذهبی این روزها را دیدم و خیلی خارجی وگلادیاتور مآبانه بود ، اما قبل از هرچیزی من باید به برادرهای و خواهری بالای امریکایی بگویم : ما ایرانی ها گوشت هم را می خوریم ولی استخوان هم را دور نمی ریزیم بعله :D
دوم اینکه اگر یک روزی توی خبرگزاری های رسمی و غیر رسمی اعلام کردند ، که یک نویسنده خوش ذوق و خیلی آینده دار ترور شد ، بدانید و آگاه باشید که آن نویسنده کسی نبود جز من و کار ، کار امریکایی هاست .
و از آنجایی که سی دی های مرتضی پاشایی بعد از مرگش بیشتر فروش داشت و کتاب اتحاد ابلهان تا قبل از مرگ نویسنده ش هیچ کدام از انتشاراتی حاضر به چاپش نشدند ولی بعد فوتش نه تنها چاپ شد بلکه یکجوری هم فروش رفت که توی این مجال نمی گنجد ، باید بهتان بگویم که رمان نوجوانی که قرار بود بنویسم ، تا فصل پنجش را کامل کردم و توی داریو D لپ تاپم هست ( یک خورده یی درایو D شلوغ است ولی با یکم تلاش و پیگیری می توانید پیدایش کنید ، دلم می خواهد توی مسیر پیدا کردن فایل رمان خسته نشوید و با ایستادگی کامل به راهتان ادامه دهید تا جستجوی کاملش ) بعد همین رمان نصف و نیمه را چاپ کنید به دهید دست نوجوانان این مرز و بوم ، اطمینان دارم همین رمان ناقص خیلی می تواند تاثیر گذار باشد . در آخرش هم بنویسید وعده ی ما بهشت برای ادامه رمان .
خلاصه اینکه اگر نامهربان بودیم رفتیم .