آرزوهای نجیب

بایگانی
پیوندها

چو بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی !

جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۳۸ ق.ظ

نمی دانم باید غم مردم فلسطین را بخورم ، یا غم زجه های زن بحرینی  را ، از داغ غم چشمهای بشار اسد و مردمش بمیرم یا کودک یمنی کفن شده ، از داغ دختران کرد مدافع سر به کوه بیابان بگذارم ، یا زنان بدون بینی افغانستان ؟ مگر یک تکه گوشت چقدر می تواند غم ببیند ولی صدای شکستنش  درنیاید ها ؟ اگر می آمدی دیگر غم هیچکدام را نمی خوردم تو که باشی دیگر ....

تو که باشی دیگر کسی غمگین نیست که  حالا یکی دیگر بخواهد غمش را بخورد !

همین حالا بیا ..... همین حالا که هنوز دلتنگت می شوم بین روزمرگی هایم ، همین حالا که هنوز دلم آنقدر سیاه نشده و زیر لب اسمت را صدا می زنم ....  همین حالا که هنوز دلم ، دلش می خواهد یکی را از ته ته  دل دوست داشته باشد !

همین سحر که بین صد فراز دعای جوشن کبیر صد مرتبه که نه ولی خیلی هایش را بدون ترس از آتش جهنم زیر لب گفتم : سبحانک یا لا اله الا الله الغوث الغوث اللهم عجل لولیک الفرج

  • گلی