هی آقا از آنجا که شما ایستاده اید ، به نظرتان وقتی نیستید اینجا همه چیز روبه راه است ؟
امروز می توانست یک شنبه بی نظیر باشد ، یک شنبه که عجیب توی ذهنم بماند ولی نشد ، این شنبه قرار بود برای من شود یک سکوی پرتاب ولی دقیقا برعکسش شد و آنقدر در این شنبه سرخورده شدم که همان اول صبحی گوشیم را خاموش کردم ، سر کار نرفتم و خزیدم زیر پتو ! تا یادم برود این شنبه مسخره را ! ساعت دوازده و نیم صبحانه خوردم و الان قرار است از آن هارد ۱۰۰ گیگی فیلمی که پنجشنبه به لطف یکی از دوستایم به دستم رسید ، بنشینم فیلم " قبل از غروب " را ببینم ! و هر لحظه هی قلبم مچاله می شود که چرا اینقدر همه چیز با من سر ناسازگاری دارد ؟
+ در ضمن بعد از چهار سال یا شاید سه سال ، یا حتی پنج سال (اصلا چه فرقی دارد که بعد از چند سال ، مهم این است که قرار بود یک پست اختصاص بدهم به این فیلم ولی این شنبه مسخره زد همه چیز را خراب کرد ) بالاخره فیلم "بوی خوش یک زن " را دیدم فیلم جالبی بود دوست داشتید ببینیدش !
- ۹۴/۰۵/۱۷
منم فیلم "بویِ خوش یک زن" رو دیدم!
و با شما کاملا موافقم! :)